ریچارد نیکسون، از
رؤسای جمهور پیشین آمریکا، درباره انقلاب اسلامی میگوید: «وقتی حکومت شاه
در سال 1979 سقوط کرد، یک خلأ قدرت تازه به وجود آمد. انقلاب ایران، در
واقع انقلابی برضد ارزشهای غربی بود.
این انقلاب همانقدر که از
سرمایه داری تنفر داشت، از کمونیسم نیز متنفر بود. هر دو را به مانند دو
روی سکه مادّیگرایی میدید. پس از انقلاب، مردم ایران همان چیزی را به دستآوردند که انقلاب قول داده بود.
جای انکار نیست که انقلاب اسلامی، یک
انقلاب واقعیِ اندیشه ها را ارائه داد و آنها، آن را با عشق و ایمان
پذیرفتند. آنچه انقلاب اسلامی به اثبات رسانده و به دنیا بیان کرده، این
است که اسلامْ شایستگی حاکمیت بر جامعه را دارد؛ زیرا دینی آسمانی است.
از این رو، در کشورهای اسلامی عربی تأثیر گذاشته است و انقلابهایی که هماکنون در سایر کشورهای عربی شکل گرفته، جز ثمر درخت انقلاب اسلامی چیز دیگری نیست».
نویسنده:سید امیرحسین کامرانی راد
منبع: سایت راسخون
معمولا در فرهنگ هاى سیاسى و علوم سیاسى، انقلاب را به یکى از دو صورت زیر تعریف مى کنند:
سرنگونى نظام اجتماعى کهنه و فرسوده و جاى گزینى آن با نظام اجتماعى نو و پیشرفته.
سرنگونى حکومت طبقه یا طبقه هاى رو به زوال و واپس گرا و جاى گزینى آن با نظام اجتماعى جدید و پیشرو، و حکومت طبقه و یا طبقه هاى پیشرو و بالنده.
چون انقلاب ها به صورت ناگهانى رخ مى دهند، برخى آن را به تحوّل ناگهانى در اوضاع سیاسى، اجتماعى، اقتصادى و فرهنگى همراه با کاربرد خشونت و شورش مردم تفسیر کرده اند. در پاره ایى از موارد نیز براى آن که تعریف عامى ـ شامل هر نوع تحوّل اساسى ـ از انقلاب ارائه شود، مى گویند: انقلاب به هر نوع تحوّل کلى و اساسى اطلاق مى شود.
در فلسفه ى سیاسى و علوم سیاسى ـ اجتماعى، با دو دیدگاه متفاوت به انقلاب نگریسته مى شود; انقلاب به مفهوم سیاسى آن، بیش تر به نشستن ناگهانى و خشن گروهى که حکومت را در دست نداشته اند، به جاى گروهى که قدرت سیاسى و اداره ى کشور را در اختیار داشته اند، گفته مى شود.
بدین ترتیب دست به دست شدن ناگهانىِ قدرت سیاسى، انقلاب نامیده مى شود. از آن جا که هر نوع دست به دست شدن قدرت، حتى بر اساس توافق، انقلاب نامیده نمى شود، لازم دیده اند، خشونت را در تعریف بگنجانند در حالى که الزاماً چنین نیست.
انقلاب، دگرگونى بنیادى در همه زمینه هاى اجتماعى، اخلاقى، اقتصادى، حقوقى و بهویژه سیاسى است، نسبت به آن چه بیش از انقلاب استوار و پابرجا بوده است; و این دگرگونى ها همیشه با سرنگونى نظام سیاسى حاکم پیش مى آید و کم تر با آرامش همراه بوده و اغلب با کارهاى خشونت آمیز و ویرانى و خونریزى ها همگام مى باشد.
از دید جامعه شناختى مفهوم انقلاب بیش تر به امور اجتماعى مربوط مى شود، تا امور سیاسى. به همین دلیل تحلیل جامعه شناسانه ى انقلاب چنین است: «بازیافتن ترکیب علل عمومى و علل فرعى که تاروپود رویدادها را به هم مى بافند.»
در تبیین جامعه شناختى از انقلاب، بر نقش اراده ى انسانى، پیشرو بودن دگرگونى انجام گرفته و تخریب و قهرآمیز بودن تأکید مى شود.
بى شک انقلاب به مفهوم سیاسى، با دیگر دگرگونى هاى سیاسى، مثل کودتا که در آن رهبرى، قدرت و سیاست حاکم دست به دست مى شود، و یا شورش که تنها موجب تحوّلاتى در برخى سیاست گذارى ها و احتمالاً بعضى نهادها مى شود، متفاوت است. چنان که از نظر جامعه شناسى نیز، پدیده ى اجتماعى انقلاب با رفرم که به طور معمول به دگرگونى هاى روبنایى و سطحى با حفظ نظام موجود گفته مى شود، تفاوت روشنى دارد.
در برخى موارد نیز تشخیص این که انقلابى رخ داده، یا تغییراتى اجتماعى و سیاسى در حد کودتا یا رفرم انجام گرفته، دشوار است، مانند حوادثى که در پى نهضت هاى استقلال خواهانه رخ مى دهد و تحوّلاتى را پس از کسب استقلال، در جامعه ى نوین به وجود مى آورد.
بى شک حکم کلى در چنین مواردى وجود ندارد و نمى توان همه ى نهضت هاى استقلال خواهانه را انقلاب، یا همه را کودتا و رفرم دانست; چه بسیارند نهضت هایى که با دگرگونى بنیادین همراه بوده و همه ى عناصر لازم براى یک انقلاب را داشته اند، چنان که در مواردى هم تنها مجرى سیاست ها عوض شده و انتقال قدرت با حفظ همه ى ارزش ها، نهادها و اصول حاکم، انجام گرفته است; مى توان انقلاب الجزایر را از نوع اوّل، و به استقلال رسیدن کشورهایى را که حکّام دست نشانده دارند، از نوع دوم به شمار آورد.
منبع: کتاب انقلاب اسلامی ایران (علل, مسائل ونظام سیاسی)
سیدجمال الدین اسدآبادى در محرم سال 1278 هـ . ق. وارد قاهره شد. در آن جا عده اى از علماى اصلاح طلب و جمعى از روشن فکران آزادى خواه مجذوب اندیشه هاى سید شدند. از گروه اوّل شیخ محمد عبده، بنیان گذار نهضت اسلامى مصر، و از گروه دوم سعد زغلول، رهبر حزب وفد که بعدها حکومت مصر را در دست گرفت، شهرت یافتند بدین ترتیب بیدارى مردم مصر و مبارزه با استعمار و غرب ستیزى در این دیار پاگرفت و حتى تبعید سید نتوانست در گسترش این نهضت وقفه اى ایجاد کند; چنان که پیوستن شیخ محمد عبده به سید در اروپا و همکارى وى در نشریه ى العروة الوثقى در گسترش اندیشه هاى وى در جهان عرب به ویژه مصر اثر شایانى بر جاى گذارد.
علاقه ى سید به بارورکردن اندیشه هایش در مصر چنان بود که انگلیسى ها ناگزیر شدند در لشکرکشى به مصر آن قدر وى را در هند نگاه دارند تا به طور کامل بر مصر مسلط شوند و تنها بعد از آن بود که او را رها و مجبور به ترک هند کردند
سید در العروة الوثقى که نخستین شماره اش را در 15 جمادى الاولى سال 1301 هـ . ق. منتشر کرد، به بررسى سیاست دولت هاى استعمارى در کشورهاى اسلامى پرداخت. او سیاست سلطه جویانه ى انگلیس را در مصر مورد انتقاد شدید قرار داد، علل ناتوانى مسلمانان را تجزیه و تحلیل کرد و آنان را به مبارزه براى کسب قدرت و استقلال فراخواند
تشخیص دردهاى اصلى و دلایل عمده ى عقب ماندگى جوامع اسلامى، تأکید بر ضرورت دردزدایى و جهل ستیزى از راه درمان صحیح و ارائه ى برنامه هاى اصلاحى و انقلابى، عمده ترین بخش هاى تفکر سیاسى و نهضت هاى سریع الانتشار سید را تشکیل مى داد. وى اساسى ترین دردهاى جوامع اسلامى و عوامل عقب ماندگى مسلمانان را این گونه برمى شمرد:
1. استبداد حکّام.
2. فقر علمى و عقب ماندگى جامعه ى اسلامى از کاروان علم، صنعت و تمدن.
3. عقاید انحرافى و خرافى که در اندیشه و باور اکثر مسلمانان ریشه دوانده و آن ها را از اسلام ناب نخستین دور کرده است.
4. جدایى که با عنوان ها و انگیزه هاى مذهبى، نژادى و ملى، امت اسلامى را دچار ناتوانى کرده است.
5 . نفوذ و تسلط استعمار غربى بر منابع اقتصادى مسلمانان که موجب غارت آن به دست دولت هاى استعمارى و رکود رشد اقتصادى کشورهاى اسلامى شده و مانند سرطان، حیات اجتماعى و سیاسى مسلمانان را فلج کرده است.
6 . خیانت سردمداران و شخصیت هاى صاحب نفوذ جوامع اسلامى.
مقصود سید از خیانت، تنها وطن فروشى، بازکردن پاى دشمن به سرزمین هاى اسلامى و همکارى و سرسپردگى نبود، بلکه او هر شخصیت صاحب نفوذى را که بتواند از نفوذ بیگانه جلوگیرى و به گونه اى، بر دشمن سلطه جو ضربه بزند و این کار را نکند، خائن مى نامید.
7. تهاجم فرهنگى غربى ها و استفاده ى آن ها از شیوه هاى تبلیغاتى براى نابودى هویت فرهنگى مسلمانان و شکستن روح ایستادگى آن ها.
سید بر اساس تحلیلى کلى از اوضاع جهان اسلام معتقد بود: براى ریشه کنى غده هاى سرطانى از سرزمین هاى اسلامى، باید با شجاعت به پا خاست و حرکت یک پارچه و آگاهانه اى را در راستاى خطوط کلى زیر آغاز کرد.
الف) مبارزه با خودکامگى فرمانروایان، به عنوان یک فریضه ى دینى.
ب) گسترش فرهنگ و بینش اصیل اسلام ناب در زمینه ى پیوستگى دین و سیاست.
ج) مجهّز شدن به علوم و فنون جدید و اقتباس جنبه هاى مثبت تمدن غرب و کنارگذاشتن تفکر الحادى و ابتذال اخلاقى آن.
د) بازگشت به قرآن، احیاى سیره ى سلف صالح، خرافات ستیزى و بدعت زدایى از دامن اسلام ناب.
ه) طرح اسلام به عنوان مکتب جامعى که مى تواند مسلمانان را از عقب ماندگى و وابستگى رهایى بخشد و به آنان استقلال همه جانبه دهد.
و) مبارزه ى بى امان و همه جانبه با استعمار، نفوذ دولت هاى بیگانه و هر نوع فرقه گرایى اسلامى در برابر دشمنان مشترک مهاجم.
ح) دمیدن روح جهاد در کالبد بى جان جامعه ى اسلامى در برابر روحیه ى مهاجم صلیبى که هم چنان دشمن را علیه مسلمانان به تهاجم وا مى دارد.
طمبارزه با خودباختگى در برابر غرب.
ى) مبارزه با روحیه ى تسلیم قضا شدن، گوشه نشینى و بى تفاوتى نسبت به آن چه دشمن بر سر جهان اسلام فرود مى آورد.
سیدجمال از میان خطوط کلىِ استراتژى نهضت اسلامى اش، در دو مورد موفق تر بود:
نخست، پیکار با استعمار که در این راه رنج فراوان برد.
دوم، مبارزه با استبداد که از این رهگذر مشکلات بسیارى براى حاکمان خودکامه در برخى کشورهاى اسلامى بهوجود آورد.
گذراندن دوران طولانى تحصیل در حوزه هاى علمیه ى قزوین، تهران و نجف اشرف از یک سو و آشنایى او به زمان خود، تماس نزدیک با فرهنگ و تمدن غرب، مسافرت هاى طولانى و رایزنى با شخصیت هاى علمى و سیاسى کشورها از سوى دیگر و هم چنین اطلاعات گسترده اى که در زمینه هاى سیاسى، اقتصادى و جغرافیایى کشورهاى اسلامى پیدا کرده بود، بخشى از مزایاى فراوانى بود که به سید امکان مى داد جنبشى را که آغاز کرده بود، با وجود تمام مشکلات، گسترش دهد.
سید، افکار آزادى خواهانه و حرکت سیاسى و اسلامى اش را با تماس ها، گفتوگوهاى شفاهى و جرایدى که منتشر مى ساخت، از جمله مجله ى عروة الوثقى، گسترش داد و طى آن، برنامه هاى پیش ساخته و کم و بیش مدون خود را مطرح نمود. او در این پیکار سیاسى، حملات متقابل دشمن را نیز بى پاسخ نگذاشت و از شیوه هاى ائتلاف، پنهان کارى و پیکار آشکار استفاده کرد
منبع: کتاب انقلاب اسلامی ایران (علل, مسائل ونظام سیاسی)
«انقلاب اسلامی ایران،اگر در آینده بخواهد به نتیجه برسد و همچنان پیروزمندانه، به پیش برود بازهم باید روی دوش روحانیون و روحانیت قرار داشته باشد».[1]
… من که قریب به دوازده سال در خدمت این مرد بزرگ(امام خمینی رحمت الله
علیه) تحصیل کردهام باز وقتی که در سفر اخیر به پاریس به ملاقات و زیارت
ایشان رفتم، چیزهایی از روحیه او درک کردم که نه فقط بر حیرت من، بلکه بر
ایمانم نیز اضافه کرد.
وقتی برگشتم، دوستانم پرسیدند چه دیدی؟ گفتم: چهار تا «آمِنْ» دیدم.
«آمِنْ بِهَدفِه»، به هدفش ایمان دارد.
«آمن بِسَبیلهِ»، به راهی که انتخاب کرده ایمان دارد.
«آمِن بِقولِه»، در میان همه رفقا و دوستانی که سراغ دارم احدی مثل ایشان
به روحیه مردم ایران ایمان ندارد. به ایشان نصیحت میکنند؛ آقا کمی
یواشتر، مردم دارند سرد میشوند، مردم دارند از پای درمیآیند، میگویند؛
نه مردم اینجور نیستند که شما میگویید. من مردم را بهتر میشناسم.
و بالاخره بالاتر از همه «آمِنْ بِرَبِّه»، در یک جلسه خصوصی، ایشان به من
گفت: فلانی این ما نیستیم که چنین میکنیم، من دست خدا را به وضوح حس
میکنم...».[2]
پی نوشتها:
[1]. استاد مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، ص 184.
[2].همان، صص 21 و 22.
نویسنده:سید امیرحسین کامرانی راد
منبع: سایت راسخون
عنوان کتاب: مبانی اندیشه سیاسی اسلام
نویسنده: استاد عباسعلی عمیدزنجانی
چکیده :
اندیشههای سیاسی اسلام، دستکم در یک مقطع هزارسالة تاریخ، منشأ تحولات عظیم در تاریخ تمدن بشری بوده است. در بررسی مبانی این اندیشهها باید جنبههای نظری و عملی در نظر گرفته شود و نیز بازیابی رابطة منطقی میان مباحث مختلف فقه سیاسی نیز مورد توجه قرار گیرد. روش این بحث نیز نظری و اجتهادی است، نه تجربی و یا تاریخی. در این عرصه، تعاریف و روشهای شناخت اندیشة سیاسی و نیز روش بررسی پدیدههای سیاسی، اهمیت ویژهای مییابند. در قرآن کریم گاه به بیان رابطة علت و معلولی رویدادهای سیاسی پرداخته شده و گاه از تحلیل ارزشی پدیدهها و تحولات سخن به میان آمده و در عین حال، اندیشههای سیاسی برتر و نظام ایدهآل مطلوب نیز ارائه شده است. توجه فقیه پژوهشگر به دو عنصر زمان و مکان میتواند در شکلدهی نظریة سیاسی و تئوری سیاسی کارساز باشد و در مطلوبیت و کارآمدی نظام سیاسی نیز نقش ایفا کند. ارزیابی نظریات سیاسی تجربی، پژوهش در روشهای اندیشهشناختی سیاسی و نیز بحث دربارة روش تجربی پوزیتیویسم، از مقدمات پژوهش در اندیشة سیاسی اسلام بهشمار میآید. اگر بخواهیم دربارة رابطة دین و سیاست سخن بگوییم باید به سابقة تاریخی سکولاریزم بپردازیم و این رابطه را در قالب الگوهای نظری بررسی کنیم. برای این کار هم باید دین را تعریف کنیم و هم باید سیاست را بشناسیم. صرف نظر ازتلازم مفهومی دو مقولة دین و سیاست، توجه به مسائل ماهوی آنها روشن میکند که در اسلام، رابطة دین و سیاست، رابطهای منطقی و ماهوی است. اهدافسیاسی دین و رسالت ابنیا نیز فصل برجستهای از کتاب اندیشههای سیاسی دین است. عمل سیاسی و پالایش صحفههای سیاست، همواره از اهداف دین بوده است. تبیین رابطة انسان و سیاست هم امری بایسته است. نگرش به اندیشه سیاسی غرب، از هومر تا منتسکیو و نیز از حقوق طبیعی تا دموکراسی، لازمة پژوهش نظری در بنیادهای سیاست است. پژوهش در تاریخ اندیشة سیاسی در نهضتهای انبیا نیز سویة دیگر این بحث است. در تبیین فلسفة سیاسی اسلام، باید در نظر داشت که سیاست و حکومت نیز همانند مسائل دیگر، اجزائی به هم مرتبط از یک کل بهشمارمیآیند. پس مجموعه عناصر اندیشة سیاسی، جزئی از کل اسلام است. فلسفة سیاسی در اسلام بر بنیادهایی فلسفی، فطری، اصولی و عقلانی، اقتصادی و کلامیو تاریخی استوار است. تحلیل تاریخی از فلسفة سیاست در اندیشة فارابی، ابنسینا، اخوانالصفا و امام محمد غزالی، سیر جامعی از مفاهیم اندیشة سیاسی به دست میدهد . نصوص قرآنی و احادیث معتبر، آرای فقها، قواعد عقلی واحکام حکومتی ولی امر، منابع برداشت اندیشة سیاسی در اسلام بهشمار میآیند. برای دستیابی به اندیشههای سیاسی قرآن، میتوان واژهها و نیز مفاهیم سیاسی آن را بررسی کرد. واژههای بسیار و قریب به چهل مفهوم سیاسی، بستر این بررسی است. اندیشههای سیاسی در روایات دینی نیز ابعاد مختلفی مییابند. فلسفة دولت و حاکمیت، امامشناسی، عدالت، ولایت فقیه، شورا، نظارت و مواردی از این دست، عناصر متعدد این اندیشهها را سامان میدهند. در این زمینه، نهجالبلاغه نیز سرچشمه بسیاری از اندیشههای سیاسی، همچون رهبری، وظایف و ضرورت دولت، و حقوق متقابل ملت و دولت، است. از دیدگاه تاریخی، موضعگیریهای سیاسی امامان(ع) نیز منبع دیگر شناخت اندیشههای سیاسی است. قدرت سیاسی و توسعه، از ارکان بحث در اندیشة سیاسی است. قدرت سیاسی در اسلام نقشی بنیادین دارد. همچنین اسلام قدرتهای غیرالهی را نفی میکند و به عوامل و عناصر مادی و معنوی قدرت تصریح مینماید. در اسلام، عقلگرایی، برابری آدمیان، آرای عمومی، شورا، عدالت و نظارت عمومی، از زمینهها و عوامل شکلگیری قدرت سیاسی محسوب میشوند. شاخصها، عوامل، زمینهها و شیوههای اجرایی توسعه در اسلام مورد توجه قرار گرفتهاند. انقلاب اسلامی ایران نیز از این منابع بهره برده است. بحث مهم دیگر در این موضوع، مسائل حقوق بشر در اندیشة سیاسی اسلام است. توجه به حقوق بشر، سابقهای تاریخ و پژوهشی و علمی در اسلام دارد. عنایت ویژه به کرامت انسان،برابری آدمیان، امنیت عمومی، قلمرو آزادیهای سیاسی و جایگاه حقوق عمومی، چون دادخواهی و آموزش و پرورش و تأمین اجتماعی، از مختصات نگرش اسلامی است
منبع: سایت کانون فرهنگی رهپویان وصال شیراز