معرفی وبلاگ
امام علی (ع): هر چيز داراي سيماست ، سيمای دين شما نماز است.( بحار الانوار، ج ,82 ص 227 )
دسته
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 1219236
تعداد نوشته ها : 703
تعداد نظرات : 69
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

حضرت خاتم (صلى الله علیه وآله ) فرمود: لى مع الله وقت لا یسعنى فیه ملک مقرب و لانبى مرسل ؛ یعنى مرا با خداوند وقتى است که در آن هیچ ملک مقرب و هیچ پیغمبر مرسل نمى گنجد.
و از این پیغمبران مرسل یکى خود آن حضرت است ، سبحان الله از حلاوت گفتار. به حکم حدیث شریف قدسى : لایسعنى ارضى و سمائى ، و لکن یسعنى قلب عبدى المؤمن دل محل ظهور تجلیان انوار الهى است

در گذشته بین برخى از قبیله ها پیمانى به نام حلف الفضول بود که پایه آن بر دفاع از حقوق افتادگان و بیچارگان بود و پایه گذاران آن کسانى بودند که اسمشان فضل یا از ریشه فضل بود. پیمانى که بعد عده اى از قریش بستند هدفى جز این نداشت .
یکى از ویژگیهاى این پیمان ، دفاع از مکه و مردم مکه بود در برابر دشمنان خارجى . امّا اگر کسى غیر از مردم مکه و هم پیمانهاى آنها در آن شهر زندگى مى کرد و ظلمى بر او وارد مى شد، کسى به دادش نمى رسید. اتفاقا روزى مردى از قبیله بنى اسد به مکه آمد تا اجناس خود را بفروشد. مردى از طایفه بن سهم کالاى او را خرید ولى قیمتش را به او نپرداخت . آن مرد مظلوم از قریش کمک خواست ، کسى به دادش نرسید. ناچار بر کوه ابوقبیس که در کنار خانه کعبه است ، بالا رفت و اشعارى درباره سرگذشت خود خواند و قریش را به یارى طلبید. دادخواهى او عده اى از جوانان قریش را تحت تاءثیر قرار داد. ناچار در خانه عبداللّه پسر جدعان جمع شدند تا فکرى به حال آن مرد کنند. در همان خانه که حضرت محمّد (ص ) هم بود پیمان بستند، که نگذارند به هیچکس ستمى شود - قیمت کالاى آن مرد را گرفتند و به او برگرداندند. بعدها پیامبر اکرم (ص ) از این پیمان ، به نیکى یاد مى کرد. از جمله فرمود: در خانه عبداللّه جدعان شاهد پیمانى شدم که اگر حالا هم (پس از بعثت به پیامبرى ) مرا به آن پیمان دعوت کنند قبول مى کنم . یعنى حالا نیز به عهد و پیمان خود وفا دارم
محمّد (ص ) در سن بیست سالگى به این پیمان پیوست ؛ امّا پیش از آن - همچنان که بعد از آن نیز - به اشخاص فقیر و بینوا و کودکان یتیم و زنانى که شوهرانشان را در جنگها از دست داده بودند؛ محبت بسیار مى کرد و هر چه مى توانست از کمک نسبت به محرومان خوددارى نمى نمود.
پیوستن وى نیز به این پیمان چیزى جز علاقه به دستگیرى بینوایان و رفع ستم از مظلومان نبود.

 

روزى که ابراهیم ، فرزند رسول خدا (صلى الله علیه وآله ( وفات کرده بود، سه سنت جارى شده است ، یکى این که آفتاب منکسف شد، مردم گفتند: چون فرزند رسول خدا وفات کرده است ، آفتاب منکسف شده است .
رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) به منبر رفت و پس از حمد و ثناى الهى فرمود، اى مردم !آفتاب و ماه دو آیت از آیات الهى اند که به امر او سیر مى کنند و مطیع فرمان اویند، به ممات و حیات کسى منکسف نمى شوند. پس هرگاه انکساف ماه یا آفتاب روى داد، نماز بخوانید.
سپس از منبر فرود آمد و با مردم صلات کسوف به جاى آورد.
منطق شریعت این گونه است که متن علم و صرف حقیقت است . یکى حرف گزاف در دین الهى ره ندارد.و نفى کسوف شمس و قمر به موت و حیات کسى ، خود از اعظم آیات نبوت و دلیل صدق آن حضرت (علیه السلام ) است .
آن سه سنت که در حدیث آمده است ، در مرآه العقول گوید: احدى السنن وجوب الصلوه للکسوف ، و الثانیه عدم وجوب الصلوه رجحانها على الطفل قبل ان یصلیت و الثلاثه عدم نزول الوالد فى قبر الوالد ؛
یعنى یکى از آن سه سنت ، وجوب صلات کسوف است و دوم عدم وجوب و رجحان صلات کسوف بر طفلى که هنوز نماز بر او واجب نشده است . و سوم عدم نزول والد در قبر والد (که کراهت دارد پدر فرزندش را به خاک بسپارد

 

امام باقر (علیه السلام ) روایت مى کند که : روزى رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) نماز صبح را با یارانش خواند و بعد از نماز، با آنان نشست و گفتگو نمود تا اینکه خورشید طلوع کرد و مردم یکى بعد از دیگرى رفتند تا اینکه دو نفر ماند؛ یکى انصارى و دیگرى ثقفى .
حضرت به آن دو مرد فرمود: من فهمیدم که شما سؤالى دارید که مى خواهید آن را بپرسید. اگر خواستید مى توانم قبل از اینکه شما بپرسید من از آن خبر دهم و اگر مى خواهید خودتان بپرسید.
گفتند: بلکه سما خبر دهید اى رسول خدا ! زیرا این براى نابینا روشن تر و از شک دور کننده تر ماست و ایمان را محکم تر مى کند.
پس حضرت فرمود: اما تو اى برادر انصارى ! از قبیله اى هستى که اهل ایثار هستند. و تو روستایى هستى و این ثقفى چادر نشین است . آیا در پرستش ‍ عم ایثار مى کنى ؟
گفت : بلى .
فرمود: اما تو اى برادر ثقفى !آمده اى که از وضو و نماز و اینکه در آنها چه ثوابى براى تو مى باشد، بپرسى .
گفت : بلى .
فرمود: پس بدان وقتى که دستت را به آب زدى و بسم الله گفتى ، آن گناهانى رخ که دستانت انجام داده اند، مى ریزد. و هنگامى که صورت و دستانت را شستى ، گناهان از راست و چپ تو مى ریزند. و هنگامى که سروپاهایت را مسح کردى ، آن گناهانى که با پاهایت به سوى آنها رفتى ، مى ریزد این ثوابى است در وضو که براى تو مى باشد. و هنگامى که به نماز برخاستى و حضور پیدا کردى و سوره خمد و یا یکى از سوره هاى دیگر را به خست توانت ، خواندى ، رکوع کردى و رکوعت را تمام نمودى و به سجده رفتى و تشهد خواندى و سلام نماز را دادى ، خداوند تمام گناهانى را که بین دو نماز انجام دادى مى بخشد. و این هم ثواب تو در نمازت . اما تو اى برادر انصارى ! آمده اى که از حج و عمره و ثواب آنها بپرسى .
گفت : بلى .
فرمود: پس بدان وقتى که به راه حج متوجه شدى و مرکبت را سوار گشتى و بسم الله گفتى ، همین که مرکبت به راه افتاد و قدم هایش را برداشت و به زمین گذاشت ، خداوند متعال به تعداد آنها حسنه مى نویسد و گناه تو را محو مى کند و زمانى که محرم شدى و لبیک گفتى ، خداوند براى هر یک لبیک گفتن ، ده حسنه مى نویسد و ده گناه را محو مى کند. و وقتى که هفت باز بیت خدا را طواف نمودى این نزد خدا عهد و پیمان و ذکرى براى توست و خداوند بعد از آن حیا مى کند که تو را عذاب نماید و هنگامى که نزد مقام ابراهیم دو رکعت نماز خواندى ، خداوند براى تو به واسطه آن دو رکعت ، دو هزار رکعت نماز مقبول مى نویسد.
و زمانى که هفت باز سعى بین صفا و مروه نمودى ، ثواب و اجر این عمل نزد خداوند مانند اجر کسى است که پیاده از شهر خود به حج برود و مانند ثواب کسى است که هفتاد بنده مؤمن را آزاد کرده باشد. و وقتى تا غروب آفتاب در عرفات ماندى ، اگر گناهى به اندازه ریگ بیابان و کف دریا داشته باشى ، خداوند آنها را براى تو مى آمرزد. و هنگامى که قربانى خود را ذبح کردى یا شترت را نحر نمودى ، خداوند براى تو به هر قطره خون آنها، حسنه اى مى نویسد که معادل است با ثواب آنچه که در باقى مانده عمرت انجام مى دهى . و زمانى که هفت بار طواف زیارت به جاى آوردى و دو مقام ابراهیم ، دو رکعت نماز خواندى ، فرشته اى بزرگوار بر شانه تو مى زند و مى گوید: خداوند گناهان گذشته را براى تو آمرزد، تا 120 روز دیگر اعمال تازه ات را آغاز کن .
آن دو مرد گفتند: براى همین آمده بودیم .

 

رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) در مقابل حجر الاسود نماز مى خواند، هم رو به بیت المقدس بود و هم کعبه را جلو قرار مى داد و این آیات را مى خواند و هیچ کس هم او را نمى دید:
و اذا قراءت القرآن جعلنا بینک و بین الذین لایؤ منون بالاخره حجابا مستورا ؛
وقتى که قرآن مى خوانى ، خدا بین تو و کسانى که ایمان ندارند پرده اى قرار داده است
اولئک الذین طبع الله على قلوبهم ؛ آنان کسانى هستند که خدا به قلب هاى آنها مهر زده است
و جعلنا على قلوبهم اکنه ان یفقهوه و فى آذانهم و قرا ؛ بر قلب هاى آنان پرده قرار داده ایم که فهم آن نتوانند کرد و گوش هاى آنها از شنیدن حق ، سنگین است .
افرایت من اتخذ الهه هواه و اضله الله على علم و ختم على سمعه و قلبه و جعل على بصره غشاوه ؛ آیا دیدى کسى را که هواى نفس را خداى خود قرار داده و خدا او را گمراه کرده و بر گوش و قلبش مهر زده و جلو چشمش ، پرده اى نهاده است

 

رسول الله (صلى الله علیه وآله ) پس از آن که مبعوث به رسالت شده است ، سیزده سال در مکه ، و یک سال و چند ماه در مدینه به سوى بیت المقدسنماز مى خواند.
پس از آن از جانب حق تعالى فرمان فول وجهک شطر المسجد الحرام (42) فرا رسیده است ، و رسول الله ماءمور به صرف از بیت المقدس به سوى مکه شده است ، و کعبه قبله مسلمان گردیده است .
از مدینه تا مکه به مسافت قریب صد فرسنگ است ، رسول الله رو به کعبه ایستاد و فرمود: محرابى على المیزاب یعنى این گونه که من ایستاده ام ، مستقیم به سمت ناودان کعبه و مواجه آنم .
این تعیین جهت و سمت قبله به سوى میزاب کعبه بدون اعمال آلات نجومى و قواعد ریاضى و هیوى و یا در دست داشتن زیج و دیگر منابع طول و عرض جغرافیایى ، در غایت دقت و استواء صورت گرفته است .
علاوه این که رسول الله با مردم بیت المقدس در نماز ظهر ایستاده بود، و در اثناى نماز ماءمور به صرف قبله از بیت المقدس به سوى کعبه شده است

X