معرفی وبلاگ
امام علی (ع): هر چيز داراي سيماست ، سيمای دين شما نماز است.( بحار الانوار، ج ,82 ص 227 )
دسته
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 1184762
تعداد نوشته ها : 703
تعداد نظرات : 69
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

رسول الله (صلى الله علیه وآله ) پس از آن که مبعوث به رسالت شده است ، سیزده سال در مکه ، و یک سال و چند ماه در مدینه به سوى بیت المقدسنماز مى خواند.
پس از آن از جانب حق تعالى فرمان فول وجهک شطر المسجد الحرام (42) فرا رسیده است ، و رسول الله ماءمور به صرف از بیت المقدس به سوى مکه شده است ، و کعبه قبله مسلمان گردیده است .
از مدینه تا مکه به مسافت قریب صد فرسنگ است ، رسول الله رو به کعبه ایستاد و فرمود: محرابى على المیزاب یعنى این گونه که من ایستاده ام ، مستقیم به سمت ناودان کعبه و مواجه آنم .
این تعیین جهت و سمت قبله به سوى میزاب کعبه بدون اعمال آلات نجومى و قواعد ریاضى و هیوى و یا در دست داشتن زیج و دیگر منابع طول و عرض جغرافیایى ، در غایت دقت و استواء صورت گرفته است .
علاوه این که رسول الله با مردم بیت المقدس در نماز ظهر ایستاده بود، و در اثناى نماز ماءمور به صرف قبله از بیت المقدس به سوى کعبه شده است

وقتى امانت و درستى محمّد (ص ( زبانزد همگان شد، زن ثروتمندى از مردم مکه بنام خدیجه دختر خویلد که پیش از آن دوبار ازدواج کرده بود و ثروتى زیاد و عفت و تقوایى بى نظیر داشت ، خواست که محمّد )ص ) را براى تجارت به شام بفرستد و از سود بازرگانى خود سهمى به محمّد (ص ) بدهد. محمّد (ص ) این پیشنهاد را پذیرفت . خدیجه میسره غلام خود را همراه محمّد (ص ) فرستاد.
وقتى میسره و محمّد از سفر پرسود شام برگشتند، میسره گزارش سفر را جزء به جزء به خدیجه داد و از امانت و درستى محمّد (ص ) حکایتها گفت ؛ از جمله براى خدیجه تعریف کرد: وقتى به بصرى رسیدیم ، امین براى استراحت زیر سایه درختى نشست . در این موقع ، چشم راهبى که در عبادتگاه خود بود به امین افتاد. پیش من آمد و نام او را از من پرسید و سپس چنین گفت : این مرد که زیر درخت نشسته ، همان پیامبرى است که در تورات و انجیل درباره او مژده داده اند و من آنها را خوانده ام.
خدیجه شیفته امانت و صداقت محمّد (ص ) شد. چندى بعد خواستار ازدواج با محمّد گردید. محمّد (ص ) نیز این پیشنهاد را قبول کرد. در این موقع خدیجه چهل ساله بود و محمّد (ص ) بیست و پنج سال داشت .
خدیجه تمام ثروت خود را در اختیار محمّد (ص ) گذاشت و غلامانش را نیز بدو بخشید. محمّد (ص ) بیدرنگ غلامانش را آزاد کرد و این اولین گام پیامبر در مبارزه با بردگى بود. محمّد (ص ) مى خواست در عمل نشان دهد که مى توان ساده و دور از هوسهاى زودگذر و بدون غلام و کنیز زندگى کرد.
خانه خدیجه پیش از ازدواج پناهگاه بینوایان و تهیدستان بود. در موقع ازدواج هم کوچکترین تغییرى - از این لحاظ - در خانه خدیجه بوجود نیامد و همچنان به بینوایان بذل و بخشش مى کردند.
حلیمه دایه حضرت محمّد (ص ) در سالهاى قحطى و بى بارانى به سراغ فرزند رضاعى اش محمّد (ص ) مى آمد. محمّد (ص ) عباى خود را زیر پاى او پهن مى کرد و به سخنان او گوش مى داد و موقع رفتن آنچه مى توانست به مادر رضاعى (دایه ) خود کمک مى کرد.
محمّد امین بجاى اینکه پس از در اختیار گرفتن ثروت خدیجه به وسوسه هاى زودگذر دچار شود جز در کار خیر و کمک به بینوایان قدمى بر نمى داشت و بیشتر اوقات فراغت را به خارج مکه مى رفت و مدتها در دامنه کوهها و میان غار مى نشست و در آثار صنع خدا و شگفتیهاى جهان خلقت به تفکر مى پرداخت و با خداى جهان به راز و نیاز سرگرم مى شد. سالها بدین منوال گذشت ، خدیجه همسر عزیز و با وفایش نیز مى دانست که هر وقت محمّد (ص ) در خانه نیست ، در غار حرا بسر مى برد. غار حرادر شمال مکه در بالاى کوهى قرار دارد که هم اکنون نیز مشتاقان بدان جا مى روند و خاکش را توتیاى چشم مى کنند. این نقطه دور از غوغاى شهر و بت پرستى و آلودگیها، جایى است که شاهد راز و نیازهاى محمّد (ص ) بوده است بخصوص در ماه رمضان که تمام ماه را محمّد )ص ) در آنجا بسر مى برد. این تخته سنگهاى سیاه و این غار، شاهد نزول وحى و تابندگى انوار الهى بر قلب پاک عزیز قریش بوده است . این همان کوه جبل النور است که هنوز هم نور افشانى مى کند.

 

در گذشته بین برخى از قبیله ها پیمانى به نام حلف الفضول بود که پایه آن بر دفاع از حقوق افتادگان و بیچارگان بود و پایه گذاران آن کسانى بودند که اسمشان فضل یا از ریشه فضل بود. پیمانى که بعد عده اى از قریش بستند هدفى جز این نداشت .
یکى از ویژگیهاى این پیمان ، دفاع از مکه و مردم مکه بود در برابر دشمنان خارجى . امّا اگر کسى غیر از مردم مکه و هم پیمانهاى آنها در آن شهر زندگى مى کرد و ظلمى بر او وارد مى شد، کسى به دادش نمى رسید. اتفاقا روزى مردى از قبیله بنى اسد به مکه آمد تا اجناس خود را بفروشد. مردى از طایفه بن سهم کالاى او را خرید ولى قیمتش را به او نپرداخت . آن مرد مظلوم از قریش کمک خواست ، کسى به دادش نرسید. ناچار بر کوه ابوقبیس که در کنار خانه کعبه است ، بالا رفت و اشعارى درباره سرگذشت خود خواند و قریش را به یارى طلبید. دادخواهى او عده اى از جوانان قریش را تحت تاءثیر قرار داد. ناچار در خانه عبداللّه پسر جدعان جمع شدند تا فکرى به حال آن مرد کنند. در همان خانه که حضرت محمّد (ص ) هم بود پیمان بستند، که نگذارند به هیچکس ستمى شود - قیمت کالاى آن مرد را گرفتند و به او برگرداندند. بعدها پیامبر اکرم (ص ) از این پیمان ، به نیکى یاد مى کرد. از جمله فرمود: در خانه عبداللّه جدعان شاهد پیمانى شدم که اگر حالا هم (پس از بعثت به پیامبرى ) مرا به آن پیمان دعوت کنند قبول مى کنم . یعنى حالا نیز به عهد و پیمان خود وفا دارم  
محمّد (ص ) در سن بیست سالگى به این پیمان پیوست ؛ امّا پیش از آن - همچنان که بعد از آن نیز - به اشخاص فقیر و بینوا و کودکان یتیم و زنانى که شوهرانشان را در جنگها از دست داده بودند؛ محبت بسیار مى کرد و هر چه مى توانست از کمک نسبت به محرومان خوددارى نمى نمود.
پیوستن وى نیز به این پیمان چیزى جز علاقه به دستگیرى بینوایان و رفع ستم از مظلومان نبود.

مسلمانان با اجازه پیامبر مکرم ( ص ( به مدینه رفتند و در مکه جز پیامبر و على (ع ) و چند تن که یا بیمار بودند و یا در زندان مشرکان بودند کسى باقى نماند.
وقتى بت پرستان از هجرت پیامبر (ص ) با خبر شدند، در پى نشست ها و مشورتها قرار گذاشتند چهل نفر از قبیله را تعیین کنند، تا شب هجرت به خانه پیامبر بریزند و آن حضرت را به قتل رسانند، تا خون وى در بین تمام قبایل پخش گردد و بنى هاشم نتوانند انتقام بگیرند، و در نتیجه خون آن حضرت پایمال شود.
امّا فرشته وحى رسول مکرم (ص ) را از نقشه شوم آنها با خبر کرد.
آن شب که آدمکشان قریش مى خواستند این خیال شوم و نقشه پلید را عملى کنند، على بن ابیطالب (ع ) بجاى پیغمبر خوابید، و آن حضرت مخفیانه از خانه بیرون رفت . ابتدا به غار ثور (در جنوب مکه ) پناه برد و از آنجا به همراه ابوبکر به سوى یثرب یا مدینه النبى که بعدها به مدینه شهرت یافت ، هجرت فرمود

رسول اکرم (ص ) و همراهان روز دوشنبه 12 ماه ربیع الاول به قبا در دو فرسخى مدینه رسیدند. پیامبر (ص ) تا آخر هفته در آنجا توقف فرمود تا على (ع ) و همراهان برسند. مسجد قبا در این محل یادگار آن روز بزرگ است .
على (ع ) پس از هجرت محمّد (ص ) ماءمور بود امانتهاى مردم را به آنها برگرداند، و زنان هاشمى از آن جمله : فاطمه دختر پیامبر (ص ) و مادر خود فاطمه دختر اسد و مسلمانانى که تا آن روز موفق به هجرت نشده بودند همراه ببرد. على (ع ) با همراهان به راه افتاد. راهى پر خطر و سخت .
على (ع ) با پاهاى خون آلود و ورم کرده پس از سه روز به پیامبر اکرم (ص ) پیوست و مورد لطف خاص نبى اکرم (ص ) قرار گرفت . مردم مدینه با غریو و هلهله شادى - پس از سه سال انتظار - از پیامبر خود استقبال کردند.

به محض ابلاغ عمومى رسالت ، وضع بسیارى از مردم با محمّد (ص ) تغییر کرد. همان کسانى که به ظاهر او را دوست مى داشتند، بناى اذیت و آزارش ‍ را گذاشتند.
آنها که در قبول دعوت او پیشرو بودند، از کسانى بودند که او را بیشتر از هر کسى مى شناختند و به راستى کردار و گفتارش ایمان داشتند. غیر از خدیجه و على و زید پسر حارثه - که غلام آزاد شده حضرت محمّد )ص ) بود، جعفر فرزند ابوطالب و ابوذر غفارى و عمرو بن عبسه و خالد بن سعید و ابوبکر و... از پیشگامان در ایمان بودند، و اینها هم در آگاه کردن جوانان مکه و تبلیغ آنها به اسلام از کوشش دریغ نمى کردند. نخستین مسلمانان : بلال - یاسر و زنش سمیه ، خباب - ارقم - طلحه - زبیر - عثمان - سعد و... روی همرفته در سه سال اول عده پیروان محمّد (ص ) به بیست نفر رسیدند.

X