معرفی وبلاگ
امام علی (ع): هر چيز داراي سيماست ، سيمای دين شما نماز است.( بحار الانوار، ج ,82 ص 227 )
دسته
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 1193690
تعداد نوشته ها : 703
تعداد نظرات : 69
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

یادش به خیر روزی که عصاره تاریخ بر صحیفه سرخ بهمن چکید، آفتاب ناب بر یاسمن‏های بی‏تاب، از غرب تابید و اشراق شرق پدید آمد. یادش به خیر، روزهایی که سیمای زیبای یوسف، دیده کنعانیان عشق را بصیرت بخشید؛ بیضای دست آسمانی موسی، شراره‏های شعف را در ظلمت‏کده زمین پاشید؛ نفحه عیسویِ به عرش رفته، بر خاک‏نشینان دمید؛ نوح با کشتی صفا، به مهد موعود رسید؛ بت‏های سیاه جهالت، در پای حماسه و برهان ابراهیم بر خاک فرو افتادند و امام، به میهن اسلامی قدم نهاد و گل‏ها به ترنّم شادمانی دل‏ها گوش جان سپردند. یاد آن روزها، هماره در خاطر دل‏ها مستدام باد.

نویسنده: سید امیرحسین کامرانی راد
منبع:
سایت راسخون

 

 

ای گستره هر چه خوبی و حسن! ای ستاره درخشان آسمان ایران! ای نگاهت تپش گام‏های رهایی! ای طنین نَفَست سبزتر از هر چه بهار! ای صدف صدق و صفا! ای چشمه نور! ای خمینی پیروز! خوش آمدی به سرزمین دلیران و سبزقامتان. اماما! مقدمت را گرامی می‏داریم و بر شهیدانِ سال‏های آغازین انقلاب، از سر اخلاص گُلِ سلام نثار می‏کنیم؛ بزرگ‏مردانی که از این سرزمین پاک، به سوی افلاک پر گشودند؛ شهیدانِ والا مقامی که خارهای پلیدی را از سرزمین آینه‏ها تاراندند و آزادی و استقلال را برای ما به ارمغان آوردند. اینک در دهه مبارک فجر، یادِ یادآوران سرسبزی و طراوت، پویندگان راه حق و حقیقت، ایمان‏مداران پاسدار مکتب ولایت، نگاهبانان قلعه شرافت و مردانگی، و شهیدان راه عزّت و آزادگی را گرامی می‏داریم.

نویسنده: سید امیرحسین کامرانی راد
منبع:
سایت راسخون

 

جمهوری اسلامی

جمهوری ما نشانگر اسلام است
افکار پلید فتنه‏جویان خام است
جمهوری اسلامی ما جاوید است
دشمن زحیات خویشتن نومید است

غزل بهمن

از خون سرخ بهمن سرسبز شد بهاران
اندیشه باور شد، در امتداد باران
بر صخره‏های همّت جوشیده خون غیرت
بانگ سرود و وحدت آید زچشمه ساران
و الفجر بهمن آمد، فصل شکفتن آمد
بر پهندشت باور، خالی است جای یاران

خورشید حقیقت

فجر است و سپیده حلقه بر در زده است
روز آمده، تاج لاله بر سر زده است
با آمدن امام در کشور ما
خورشید حقیقت زافق سر زده است

فجر انقلاب

برخیز که فجر انقلاب اسلامی امروز
بیگانه صفت، خانه خراب است امروز
هر توطئه و نقشه که دشمن بکشد
از لطف خدا نقش بر آب است امروز

نویسنده: سید امیرحسین کامرانی راد
منبع:
سایت راسخون

 

تا تو آمدی، پرده‏ های غفلت، کنار زده شد و پنجره‏ ها به سمت نور باز شدند. اندیشه‏ ها، میل پرواز یافتند و ایده ‏ها، جرأت ابراز. هوای تازه، آرام آرام، واردِ دالان‏ های تنگ و تاریک اذهانِ پوسیده شد. خورشید، همچنان تابید و نور پاشید، گیاهان نورس، قد کشیدند و غنچه ‏ها، لب به اعتراض گشودند. درختان، دست به دست هم دادند و برای قیام سرخشان، به آفتاب، اقتدا کردند. حسّی غریب، همه چیز را به شکفتن واداشت و روح سبز زندگی به اجساد پوسیده، انگیزه‏ ی تحرّک و تکاپو بخشید. درختان قیام کردند و حماسه‏ ای سرخ جوانه زد. «شب»، با تمام جلال و جبروتش، ترسیده و خورشید را ـ از این آسمان به آن آسمان ـ تبعید کرد؛ ولی هم چنان نور خیره کننده‏ ی خورشید، می‏ تابید و حضورش، گرم و روشن‏ تر از همیشه، به چشم می ‏خورد. شب نمی‏ دانست که آفتاب، مکان و زمان نمی ‏شناسد و خورشید، در هر آسمانی که باشد، کدام ابر، توانِ به زنجیر کشیدن آفتاب را دارد؟ کدام؟!
چه غنچه
‏هایی که در این راه ـ برای رسیدن به نور مطلق ـ از خون، حنا بستند و راهیِ حجله ‏ی بهشت شدند!
چه گل‏
هایی که در زیر شکنجه و تازیانه‏ ی پاییز، به قافله‏ ی شهادت پیوستند و «بهار» را در نهایت زیبایی به تصویر کشیدند! و امروز، روز شکوفایی گل ‏های، زیبای پیروزی است و همه با هم، با گل و لبخند، جشن خواهیم گرفت روزِ به گل نشستن بهار همیشه سبز انقلاب سرخی را که سال ‏ها پیش، از دل کویر قد کشیده و تا بلندای تاریخ شکفت!

نویسنده: سید امیرحسین کامرانی راد
منبع: سایت راسخون

 

تاریک بود، شب رَجَز می‏خواند، سوسوی ستاره‏ها را ابر تیره می‏سترد. خورشید، تبعیدی فردا بود، و شب در صحراها و کوه‏ها و دشت‏ها، در میان باغ و بر فراز رود و اقیانوس، حکم می‏راند و نفس‏ها را می‏برید، به چار میخ می‏کشید و خون سرخ ستاره‏ها را بر چهره آسمان می‏پاشید.
صدای غل و زنجیر می‏آمد، و جز آن، دیگر سکوت بود که کران تا کران، در گوش‏
ها فریاد می‏ کشید. درخت ‏ها یخ زده بودند، رودها منجمد شده بودند، ماهی‏ ها خواب بودند، و پنجره‏ های رهایی یکی پس از دیگری بسته می‏ شدند. دست‏ ها آن‏قدر پنجه به دیوار کشیده بودند که فرسوده بودند. یاد باران کم کم از ذهن زمین پاک می‏شد، قندیل سکوت و وحشت و هراس در سردابه تاریخ، هر رهگذری را به خواب ابدی فرا می‏ خواند؛ و این چنین شب رجز می‏خواند، و یکه ‏تاز میدان بود تا این‏که چاووشان از آمدن صبح خبر دادند.
خبر در اندام شب پیچید. شب به خود نالید، تلألو نور خورشید از کرانه‏های دور، بر ذهن خفته جهان تابید. رودها به راه افتادند، ترنم باران بود و رقص جوباران، هلهله درختان بود و لبخند زمین و بازی گنجشکان و بال و پر گرفتن قناری‏ها، چکاوک‏ها و پرستوها. اکنون صدا، صدای بارش باران بود تا این‏که در میان گرگ و میش صبح، خورشید برآمد و پایان انجماد زمین را اعلام کرد.

نویسندگان: سید امیرحسین کامرانی راد، زهره نوربخش
منبع: سایت راسخون

 

یک گیاه بیابانی را تصور کن. می‌خواهی از ریشه در بیاوری‌اش؛ ولی هر چه سعی می‌کنی، کمتر نتیجه می‌گیری. انگار شرایط سخت و گرم و خشک بیابان، ریشه‌ها را ضخیم‌تر و عمقی‌تر کرده است. ریشه‌ها به هم می‌گویند: گیریم که هوا گرم و خشک است؛ گیریم آسمان با خاک اینجا قهر کرده و باران نمی‌بارد؛ مهم نیست، ما ریشه‌هایمان را آن‌قدر در دل خاک نفوذ می‌دهیم که قطره‌ای آب پیدا کنیم... . و همین کار را هم می‌کنند. ریشه‌ها به مثابه باورها و اعتقادات یک آدمی، عمیق و قدرتمند می‌شوند. این‌طور است که گیاه بیابانی را باید بی‌خیال شوی؛ وگرنه دست‌هایت از تیزی تیغ‌هایش آزرده می‌شوند. ریشه‌ها کاری به کمبود نیروها و امکانات ندارند. آنها تا جایی که می‌شود، نفوذ می‌کنند و نفوذ آنها در دل خاک، گیاه را راسخ‌تر می‌کند. ریشه‌ها، باورِ گیاهند.
باورها و اعتقادات، عجب چیزهای عجیبی‌اند! اساطیری‌ترین واژه‌ای که معجزه‌آسا‌ترین کارها در تاریخ کرده است. وقتی به انجام دادن کاری باور داشته باشی، اگر همه بادها هم مخالف تو بوزند، باز هم «تو» برنده‌ای. نورِ باور که آذینِ اندیشه تو باشد، درخشنده‌ترینی، پایدارترین؛ مثل همان گیاه پر از تیغِ بیابانی، از ریشه در‌آوردنت دشوار می‌شود. آن وقت گل‌ها و بوته‌ها و درخت‌های باغ‌های سرسبز استوایی به تو حسودی می‌کنند. حسودی می‌کنند که ریشه‌ات عمیق‌تر شده. حسودی می‌کنند که تو این همه استواری؛ ولی آنها با باران‌های تند موسمی می‌شکنند و ریشه‌کن می‌شوند.
اعتقاد، چیز عجیبی است. ریشه‌دار بودن آن مقوله‌شگفت‌انگیزی است. ریشه‌دار بودن، برای قیام کردن علیه دیگران، دیگرانی که تو را و ریشه‌دار بودن تو را نمی‌خواهند، برگ برنده توست. اعتقاد به پیروزی، عمق و نهایت توست. بال پرواز توست. سلاح بُرَنده تو در هر قیام و انقلابی است.
گفتم انقلاب... یادم افتاد انقلاب خودمان هم به‌سبب اعتقاد و ریشه‌دار بودنمان پیروز شد... ما گل‌های بیابانی‌ای بودیم که ریشه‌هایمان در عمق خاک، سرود اتحاد می‌خواندند.

نویسنده: سید امیرحسین کامرانی راد، سیده زهرا برقعی
منبع:
سایت راسخون

 

X