معرفی وبلاگ
امام علی (ع): هر چيز داراي سيماست ، سيمای دين شما نماز است.( بحار الانوار، ج ,82 ص 227 )
دسته
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 1187996
تعداد نوشته ها : 703
تعداد نظرات : 69
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

صبح فردا امام در تهران است . مردم از جای جای ایران خود را به تهران می‏رساندند تا پس از 15 سال امام خمینی را ببینند تهران یازده بهمن دیدنی بود شور و شوق مردم . شستشوی خیابان‏ها و انتظاری شیرین که در دل مردم جا کرده بود . قرار بود مردم ساعت 30/8 صبح در فرودگاه مهر آباد .

منبع: سایت راسخون

 

 

مسجد دانشاه تهران جایی بود که تعداد زیادی از روحانیون در اعتراض به اقدام بختیار تحصن کرده بودند دامنه تظاهرات مردم هم بالا گرفت و بختیار که چاره‏ای جز قبول شکست نداشت، سرانجام فرودگاه‏ها را باز کرد .

منبع: سایت راسخون

 

می‌دانم، آری می‌دانم؛ آن روز، پنجره‌ها برای آشتی با صبح، نفس تازه کشیدند.
آن روز، خوبی‌ها به صلیب کشیده شده بود و خون از پنجه استعمار چکّه می‌کرد و قفس، تنها جایگاه پرندگان بود؛ چون نغمه آزادی سرداده بودند.
می‌دانم، همان دقایقی که گوش‌ها به ضبط صوت چسبیده بودند، تا نوای باران را که چکه‌چکه می‌کرد و پلیدی‌ها را می‌شست، بشنوند.
چه شوری داشت، چه بلوایی شده بود و چه غوغایی می‌کرد؛ تکاپوی خفته که بیدار شده بود و دستانی که زانوی غم بغل گرفته بودند؛ حالا مشت شده بود.
تندتند ورق بود که بر سینه دیوار می‌چسبید: «آزادی...». و بطری بود که بمب می‌شد و حالا «شاهِ معکوسِ» روی دیوارها، تمام حشمت 2500 ساله را زمین می‌ریخت.
آن روز کودک بود که رهِ مردان خدا می‌پیمود و یک شبه مرد می‌شد؛ مردی که در کوچه پس کوچه‌های شهر، نوک سلاح‌ها در انتظار سینه پر تپشش کمین کرده بود.
پیرزن کنج حلبی‌آباد، دیگر از شاه سخن نمی‌گفت، سراغ از «آقا» می‌گرفت. می‌دانم؛ آری خوب می‌دانم شهدا، کف خیابان نماندند؛ دستانی آنها را بالا برد؛ اصلاً شهدا هیچ‌وقت زمین نمی‌مانند.
و می‌دانم، حالا پس از سی‌سال از آن روزها، سیب معطر آزادی در دست من است، من دانه سیب خواهم کاشت و درختی از نو خواهم رویاند.
آه، من تو را گم نخواهم کرد، «من همان دبستانی‌ای هستم که به من چشم امید بسته بودی.» من تو را گم نخواهم کرد هرگز، هرگز!

نویسنده: سید امیرحسین کامرانی راد، منسیه علیمرادی
منبع:
سایت راسخون

 

هنوز هم صدای جاویدان او در سراسر تاریخ به گوش می‏رسد. هنوز هم قامتش، به بلندای آسمان حقیقت است و در عشق و تکریم والایی‏ها، به صلابت صخره‏ها می‏ماند و به عظمت کوهساران. امام را می‏گویم؛ مردی که کران تا کران حیات را از تحرک و مبارزه و فریاد برضد استعمارگران، سرشار ساخت. فرزانه‏ای که نمونه مجسّم شجاعت و بی‏باکی بود. او که از هیچ قدرتی جز خداوند باک نداشت و در برابر هیچ گردن‏کشی سر فرود نیاورد. راستی، کدام تصویرگر می‏تواند جَبین پاک آن بزرگ‏مرد را به تصویر درآورد؟ کدام شاعر می‏تواند قصیده‏سرای آن ستم‏سوز و سپیده آفرین باشد؟ کدام نویسنده می‏تواند حکایت ‏گر شورآفرینی ‏ها و ایمان‏گستری‏ های آن والامقام باشد؟ دهه مبارک فجر، بر نایب آن فجرآفرین و امت خداجوی ایران مبارک باد.

نویسنده: سید امیرحسین کامرانی راد
منبع:
سایت راسخون

 

چه مژده‏ای زیباتر از آمدن بهار در پی یک زمستان تار و طولانی؟!
چه بشارتی شیرین
‏تر از بشارت خورشید در پی یک شب سرد و تاریک؟!
چه پیامی نیک
‏تر از پیام زلال آب برای لبانی تشنه و خشکیده؟!
چه نوایی برتر از بشارت «جاء الحق» و «زهق الباطل»؟!
قسم به شب پوشیده! که روز خواهد درخشید و بهاری‏
ترین روز هستی، بر صحیفه‏ ی شب تار و طولانی، مُهر پایان خواهد زد.
نسیم خوش عطر هدایت و نصرت، از هر سو می‏
وزد و روح و جان عاشقان را می‏نوازد. بهار، با همه‏ ی مهربانی‏ ها و با همه‏ ی طراوتش، نهال فتح و پیروزی را به ارمغان می ‏آورد. پرندگان سفیدبال و عاشق، تنگی قفس اسارت را بال می ‏گشایند و در قاب نیلگون آسمان، نغمه‏ ی آزادی سر می ‏دهند.
قلب‏
ها، کهکشانی از عشق خمینی می‏ شود و جامی لبریز از شراب طهور پیروزی.
وطن، این خاک مقدس، اقیانوسی می‏
شود خروشان از موج ‏های سنگین؛ و غریو «اللّه‏ اکبر»، از هرکوی و برزن، نوید نصرت را طنین انداز می‏کند.

نویسندگان: سید امیرحسین کامرانی راد، الهام موگویی
منبع: سایت راسخون

 

یادش به خیر روزی که عصاره تاریخ بر صحیفه سرخ بهمن چکید، آفتاب ناب بر یاسمن‏های بی‏تاب، از غرب تابید و اشراق شرق پدید آمد. یادش به خیر، روزهایی که سیمای زیبای یوسف، دیده کنعانیان عشق را بصیرت بخشید؛ بیضای دست آسمانی موسی، شراره‏های شعف را در ظلمت‏کده زمین پاشید؛ نفحه عیسویِ به عرش رفته، بر خاک‏نشینان دمید؛ نوح با کشتی صفا، به مهد موعود رسید؛ بت‏های سیاه جهالت، در پای حماسه و برهان ابراهیم بر خاک فرو افتادند و امام، به میهن اسلامی قدم نهاد و گل‏ها به ترنّم شادمانی دل‏ها گوش جان سپردند. یاد آن روزها، هماره در خاطر دل‏ها مستدام باد.

نویسنده: سید امیرحسین کامرانی راد
منبع:
سایت راسخون

 

 

X