صبح فردا امام در تهران است . مردم از جای جای ایران خود را به تهران میرساندند تا پس از 15 سال امام خمینی را ببینند تهران یازده بهمن دیدنی بود شور و شوق مردم . شستشوی خیابانها و انتظاری شیرین که در دل مردم جا کرده بود . قرار بود مردم ساعت 30/8 صبح در فرودگاه مهر آباد .
منبع: سایت راسخون
مسجد دانشاه تهران جایی بود که تعداد زیادی از روحانیون در اعتراض به اقدام بختیار تحصن کرده بودند دامنه تظاهرات مردم هم بالا گرفت و بختیار که چارهای جز قبول شکست نداشت، سرانجام فرودگاهها را باز کرد .
منبع: سایت راسخون
میدانم، آری میدانم؛ آن روز، پنجرهها برای آشتی با صبح، نفس تازه کشیدند.
آن روز، خوبیها به صلیب کشیده شده بود و خون از پنجه استعمار چکّه میکرد و قفس، تنها جایگاه پرندگان بود؛ چون نغمه آزادی سرداده بودند.
میدانم، همان دقایقی که گوشها به ضبط صوت چسبیده بودند، تا نوای باران را که چکهچکه میکرد و پلیدیها را میشست، بشنوند.
چه شوری داشت، چه بلوایی شده بود و چه غوغایی میکرد؛ تکاپوی خفته که بیدار شده بود و دستانی که زانوی غم بغل گرفته بودند؛ حالا مشت شده بود.
تندتند ورق بود که بر سینه دیوار میچسبید: «آزادی...». و بطری بود که بمب میشد و حالا «شاهِ معکوسِ» روی دیوارها، تمام حشمت 2500 ساله را زمین میریخت.
آن روز کودک بود که رهِ مردان خدا میپیمود و یک شبه مرد میشد؛ مردی که در کوچه پس کوچههای شهر، نوک سلاحها در انتظار سینه پر تپشش کمین کرده بود.
پیرزن کنج حلبیآباد، دیگر از شاه سخن نمیگفت، سراغ از «آقا» میگرفت. میدانم؛ آری خوب میدانم شهدا، کف خیابان نماندند؛ دستانی آنها را بالا برد؛ اصلاً شهدا هیچوقت زمین نمیمانند.
و میدانم، حالا پس از سیسال از آن روزها، سیب معطر آزادی در دست من است، من دانه سیب خواهم کاشت و درختی از نو خواهم رویاند.
آه، من تو را گم نخواهم کرد، «من همان دبستانیای هستم که به من چشم امید بسته بودی.» من تو را گم نخواهم کرد هرگز، هرگز!
نویسنده: سید امیرحسین کامرانی راد، منسیه علیمرادی
منبع:سایت راسخون
هنوز هم صدای جاویدان او در سراسر تاریخ به گوش میرسد. هنوز هم قامتش، به بلندای آسمان حقیقت است و در عشق و تکریم والاییها، به صلابت صخرهها میماند و به عظمت کوهساران. امام را میگویم؛ مردی که کران تا کران حیات را از تحرک و مبارزه و فریاد برضد استعمارگران، سرشار ساخت. فرزانهای که نمونه مجسّم شجاعت و بیباکی بود. او که از هیچ قدرتی جز خداوند باک نداشت و در برابر هیچ گردنکشی سر فرود نیاورد. راستی، کدام تصویرگر میتواند جَبین پاک آن بزرگمرد را به تصویر درآورد؟ کدام شاعر میتواند قصیدهسرای آن ستمسوز و سپیده آفرین باشد؟ کدام نویسنده میتواند حکایت گر شورآفرینی ها و ایمانگستری های آن والامقام باشد؟ دهه مبارک فجر، بر نایب آن فجرآفرین و امت خداجوی ایران مبارک باد.
نویسنده: سید امیرحسین کامرانی راد
منبع:سایت راسخون
چه مژدهای زیباتر از آمدن بهار در پی یک زمستان تار و طولانی؟!
چه بشارتی شیرین تر از بشارت خورشید در پی یک شب سرد و تاریک؟!
چه پیامی نیک تر از پیام زلال آب برای لبانی تشنه و خشکیده؟!
چه نوایی برتر از بشارت «جاء الحق» و «زهق الباطل»؟!
قسم به شب پوشیده! که روز خواهد درخشید و بهاری ترین روز هستی، بر صحیفه ی شب تار و طولانی، مُهر پایان خواهد زد.
نسیم خوش عطر هدایت و نصرت، از هر سو می وزد و روح و جان عاشقان را مینوازد. بهار، با همه ی مهربانی ها و با همه ی طراوتش، نهال فتح و پیروزی را به ارمغان می آورد. پرندگان سفیدبال و عاشق، تنگی قفس اسارت را بال می گشایند و در قاب نیلگون آسمان، نغمه ی آزادی سر می دهند.
قلب ها، کهکشانی از عشق خمینی می شود و جامی لبریز از شراب طهور پیروزی.
وطن، این خاک مقدس، اقیانوسی می شود خروشان از موج های سنگین؛ و غریو «اللّه اکبر»، از هرکوی و برزن، نوید نصرت را طنین انداز میکند.
نویسندگان: سید امیرحسین کامرانی راد، الهام موگویی
منبع: سایت راسخون
یادش به خیر روزی که عصاره تاریخ بر صحیفه سرخ بهمن چکید، آفتاب ناب بر یاسمنهای بیتاب، از غرب تابید و اشراق شرق پدید آمد. یادش به خیر، روزهایی که سیمای زیبای یوسف، دیده کنعانیان عشق را بصیرت بخشید؛ بیضای دست آسمانی موسی، شرارههای شعف را در ظلمتکده زمین پاشید؛ نفحه عیسویِ به عرش رفته، بر خاکنشینان دمید؛ نوح با کشتی صفا، به مهد موعود رسید؛ بتهای سیاه جهالت، در پای حماسه و برهان ابراهیم بر خاک فرو افتادند و امام، به میهن اسلامی قدم نهاد و گلها به ترنّم شادمانی دلها گوش جان سپردند. یاد آن روزها، هماره در خاطر دلها مستدام باد.
نویسنده: سید امیرحسین کامرانی راد
منبع:سایت راسخون