معرفی وبلاگ
امام علی (ع): هر چيز داراي سيماست ، سيمای دين شما نماز است.( بحار الانوار، ج ,82 ص 227 )
دسته
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 1184623
تعداد نوشته ها : 703
تعداد نظرات : 69
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

مرحوم صدوق در باب رد ثنویه و زنادقه ، از کتاب توحید از هشام بن حکم نقل مى کند که از امام صادق علیه السلام پرسیده است : دلیل یگانگى خدا چیست ؟
امام (ع ) در جواب مى فرماید: اتصال تدبیر و کمال صنف و آفرینش ؛ همچنانکه خداوند متعال فرموده است : لو کان فیهما الهه الا الله لفسدتا چون موحد به این مقام برسد، تسلط خدا را بر ماسوایش ‍ در مى یابد و مى بیند که ، ما من دابه الا هو آخذ بناصیتها، و مى گوید: لمن الملک الیوم لله الواحد القهار ، و به سر سخن امیرالمؤمنین علیه السلام مى رسد که فرمود: خدا با هر چیزى است ؛ اما نه آن که با آن قرین باشد و مغایر با همه چیز است ؛ اما نه آن که از آن بیگانه و جدا باشد

ثقه الاسلام کلینى از امام صادق علیه السلام روایت کند: بندگان خدا سه گونه اند: عده اى از ترس ، عبادت کنند، و این عبادت غلامان است . عده اى براى ثواب ، که این عبادت اجیران است . و گروه دیگر، خداوند عز و جل را براى خودش عبادت کنند، که این عبادت آزادگان ، و بهترین عبادتهاست .
در تحف العقول نیز از امام حسین علیه السلام نقل است که فرمود:
گروهى خداى را براى شکر، عبادت کنند، این عبادت آزادگان است و بهترین عبادتها . این حدیث به عینه ، منقول است از نهج البلاغه امام على علیه السلام .
حقیقت زهد آن است که از دنیا و آخرت هر دو روگردان باشى . رسول خدا صلى الله علیه وآله فرموده است : دنیا بر اهل آخرت حرام است و آخرت بر اهل دنیا، و هر دو بر اهل خدا

از بیان مبارک امام جعفر صادق علیه السلام است که : تخم مرغى را در دست گرفت و جواب عبدالله دیصانى را که به حضرتش عرضه داشت : دلنى على معبودک تقریر مى فرمود؛ و خبر در اوایل کتاب توحید اصول کافى ، جناب ثقه الاسلام کلینى - رضوان الله علیه - منقول است . یعنى این (تخم مرغ ) قلعه اى است و زیر پوست نازک ، طلاى مایع (زرده تخم مرغ ) و نقره آب شده (سفیده تخم مرغ ( به طلاى روان با نقرها آب شده مى آمیزد و نه نقره آب شده با طلاى روان . پس این تخم مرغ به حال خود است ، نه مصلحى از آن خارج شده است تا از اصلاح آن خبر دهد، و نه مفسدى در آن داخل شده است تا از فساد آن آگاهى دهد.کس نداند که براى نر آفریده شده است یا براى ماده شکافته مى شود و مرغابى بسان طاووسان رنگارنگ از آن به در مى آیند.

جناب کلینى - قدس سره - در کافى از حضرت امام صادق علیه السلام روایت کرده است که : چون روز هشتم ذى الحجه - ان شاء الله - فرا رسید، غسل کن و دو جامه احرامت را بپوش و با پاى برهنه و با سکینه و وقار داخل مسجد الحرام مى شوى ، و در مقام ابراهیم علیه السلام یا در حجر اسماعیل علیه السلام دو رکعت نماز مى خوانى ، سپس مى نشینى تا زوال شمس نماز واجب (ظهر، یا ظهر و عصر) را مى خوانى ، و پس از اداى نماز واجب احرام حج مى بندى (نیت احرام مى کنى و محرم مى شوى ) به همان نحو که احرام عمره مى بستى ، بعد با سکینه و وقار مى روى ...

در خصال صدوق است که مالک بن انس ، فقیه مدینه مى گوید:
نزد صادق ، جعفر بن محمد علیه السلام مى رفتم وایشان برایم بالشى مى گذاشت و برایم ارزشى قایل بود و مى فرمود: اى مالک ! من تو را دوست دارم .
من نیز از این موضوع خوشحال بودم و خداى را شکر مى گردم . آن بزرگوار همواره از سه حالت خارج نبود، یا روزه بود، یا در حال قیام (به عبادت ) و یا در حال ذکر خداوند. او از عظیم ترین عابدان و بزرگ ترین زاهدان بود؛ کسانى که در مقابل خداوند عز و جل در حالتى از خشیت به سر مى برند.
حدیثى بسیار و همنشینى باغ او خوب و فوایدش فراوان بود. وقتى از پیامبر صلى الله علیه وآله حدیثى نقل مى کرد و مى فرمود: قال رسول الله ، چهره اش ‍ به کبودى و زردى مى گرایید و دگرگون مى گشت ؛ به طورى که دوست و آشنا نمى توانست او را بشناسد، سالى همراه ایشان به حج مشرف شدم ، چون زمان احرام فرا رسید، هر چه مى خواست لبیک بگوید، صدایى از گلویش خارج نمى شد و چیزى نمانده بود که خود را از مرکبش به زمین افکند!
به ایشان عرض کردم : اى پسر رسول خدا! بگو! چاره اى نیست ؛ باید بگویى !
ایشان فرمود: اى پسر ابو عامر! چگونه جسارت کنم و بگویم : لبیک اللهم لبیک ؟! در حالى که مى ترسم خداوند عز و جل جوابم دهد: لا لبیک و لا سعدیک !
و نیز همو گوید: انسانى که از امام جعفر صادق علیه السلام از نظر فضل و علم و عبادت و ورع ، برتر باشد، هیچ چشمى ندیده و هیچ ندیده و هیچ گوشى نشنیده و تصورش بر قلب هیچ کسى خطور نکرده است .
و او در بسیارى از مواضع ، مدعى آن است که از امام صادق علیه السلام حدیث شنیده است و چه بسیار است که مى گوید: حدثنى الثقه ، و مرادش ‍ امام صادق علیه السلام است .

 

کلینى در کافى از امام صادق علیه السلام ، روایت مى کند: خداوند تبارک و تعالى اسمایى را خلق کرده است که با حروف به صدا در نمى آیند، و اسمایى را به صورت لفظ آفریده است که به زبان نمى آیند. اسمایى به صورت شخص هستند که متجسد نیستند و اسمایى را با تشبیه آفریده است که موصوف نشوند و اسمایى را با رنگ که رنگ شده نیستند و قطر و حد ندارند و از حواس محجوبند و بدون پرده پوشیده اند . آنها را یک کلمه نامه که داراى چهار جزء است قرار داده است که با هم هستند و از هم جلو و عقب نبوده ، هیچ کدام از هم جلو نیستند. سه نام از آنها را براى نیاز مردم آشکار ساخت ، و یکى را در پرده نگاه داشت که آن اسم مکنون و مخزون اوست .

X