ابن جوزى ، در کتاب منتظم خویش ، در حالات عمر بن خطّاب مى نویسد: زمانى که عمر به خلافت رسید، به او خبر دادند که مهریه همسران پیامبرصلّى اللّه علیه و آله پانصد درهم ، و مهریه حضرت فاطمه علیهاالسّلام در ازدواج با على علیه السّلام چهارصد درهم بود.
او بر اساس اجتهاد و سلیقه خویش چنین استنباط کرد که مهریه زنان مسلمان ، نباید از مهریه دختر والا مقام پیامبر حضرت فاطمه علیهاالسّلام ، بیشتر باشد.
براى همین ، روزى براى سخنرانى بالاى منبر رفته و بعد از حمد و ثناى الهى چنین گفت : اى مردم ! مهریه زنان خویش را از چهار صد درهم افزونتر نکنید، هر کس بیشتر از مقدارى که معین کرده ام براى همسرش مهریه قرار دهد؛ زیادى آن به بیت المال مسلمین تعلق خواهد داشت و آن مقدار اضافى را از شما اخذ کرده به حساب حکومت واریز خواهم کرد. مردم ، از ترس خلیفه ، هیچ اعتراضى نکرده و ساکت نشسته بودند.
اصبغ بن نباته مى گوید: در جنگ جمل ، در کنار حضرت مولى الموحّدین، امام على علیه السّلام ایستاده بودم که مردى پیش حضرت آمده و گفت : یا امیرالمؤ منین ! این قوم تکبیر مى گوید و ما هم مى گوئیم لشگر طلحه و زبیر لااِلهَ اِلاّاللّهْ مى گوید و ما هم مى گوئیم ، آنها نماز مى خوانند و ما هم نماز مى خوانیم ؛ پس براى چه ، با آنها مى جنگیم و مبارزه مى کنیم؟
امام على علیه السّلام فرمود: براى این آیه مى جنگیم که مى فرماید: تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ کَلَّمَ اللّهُ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجاتٍ وَ اتَیْنا عیسَى بْنَ مَرْیَمَ الْبَیَّناتِ وَ اَیَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَ لَوْ شاءَ اللّهُ ما اقْتَتَلَ الَّذینَ مِنْ بَعْدِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمْ البَیَّناتُ وَ لکِنِ اخْتَلَفُوا فَمِنْهُمْ مَنْ امَنَ وَ مِنْهُمْ مَنْ کَفَرَ وَ لَوْ شاءَاللّهُ ما اقْتَتْلَوُا وَ لکِنَّ اللّهَ یَفْعَلُ ما یُریدُ:
بعضى از آن رسولان را بر بعضى دیگر برترى دادیم ، برخى از آنها، خدا با او سخن مى گفت ، و بعضى را درجاتى برتر داد و به عیسى ابن مریم ، نشانه هاى روشن دادیم ؛ و او را با روح القدس تائید نمودیم ؛ و اگر خدا مى خواست ، کسانى که بعد از آنها بودند، پس از آن همه نشانه هاى روشن که براى آنها آمد.
در اینجا امام على علیه السّلام فرمود: مائیم آن نشانه هاى روشن که بعد از پیامبر قرار گرفته ایم. ولى این امتها اختلاف کردند، بعضى ایمان آوردند و بعضى کافرِ باطنى شدند؛ اگر خدا مى خواست با هم پیکار نمى کردند، ولى خداوند آنچه را مى خواهد انجام مى دهد.
مائیم که ایمان آورده ایم و آنها هستند که در باطن ، کافر شدند. در اینجا آن مرد گفت : قسم به خداى کعبه ! آنها در برابر حق، کافر شدند. بعداً حمله کرده و مبارزه سختى کرد و به شهادت رسید. رحمت خداى بر او باد
در مجلس مامون ، حضرت رضاعلیه السّلام موقعى که فضائل عترت پیامبرصلّى اللّه علیه و آله را با استدلال به آیات قرآنى بیان مى فرمودند، در ضمن شمارش و بیان آیات قرآنى چنین فرمودند: هفتمین آیه این است : (اِنَّ اللّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یَصَّلُونَ عَلَى النّبى یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا صَلَّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلیماً:خدا و فرشتگان بر روان پاک پیامبر صلوات و درود مى فرستند و شما هم اى اهل ایمان درود بفرستید و با تعظیم و اجلال بر او سلام کنید و تسلیم فرمان او شوید.) مسلمانان گفتند: یا رسول الله ! ما معنى تسلیم را فهمیدیم که باید تسلیم فرمان شما باشیم ، امّا چگونه صلوات بگوئیم .
فرمود: مى گوئید: اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ کَما صَلَّیتَ عَلى اِبْراهیمَ وَ آلِ اِبْراهیمَ اِنَّکَ حَمیدٌ مَجیدٌ
بعد حضرت رضاعلیه السّلام خطاب به حاضرین فرمود: آیا در این سخن خلافى هست ؟ گفتند: نه .
در این هنگام مامون گفت : این سخن ، اجماعى است و هیچ اختلاف در بین امت نیست .
آیا در مورد آل و فضیلت آل محمد، سخنى واضحتر از این مى توانید از قرآن بیان بفرمائید؟ حضرت رضاعلیه السّلام فرمودند: بلى ، شما به من بگوئید، در این آیه شریفه : (یسَّ وَالْقُرْآنِ الْحَکیمِ اِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلینْ عَلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ:یس ! قسم به قرآن کریم ، که تو قطعاً از رسولان خداوند هستى ، بر راهى مستقیم قرار دارى ). مقصود از یس چیست ؟علماى مجلس گفتند: معنى یس ، محمدصلّى اللّه علیه و آله است و کسى در آن شکّى ندارد.
امام هشتم فرمود:در این آیه شریفه ، خداوند متعال بر محمد و آل محمد فضیلتى عنایت کرده است که کسى نمى تواند، حقیقت آن را درک کند؛ مگر از راه تعقل و تفکر، براى اینکه خداوند متعال در کتاب مقدس خویش ، به غیر از انبیاصلّى اللّه علیه و آله بر هیچ کس سلام نفرستاده و فرموده : (سَلامٌ عَلى نُوْحٍ فِى الْعالَمینَ:سلام بر نوح در میان جهانیان .)
و فرمود: سَلامٌ عَلى اِبْراهیمَ:سلام و تحیت خداوندى ، بر ابراهیم باد و فرمود: سَلامٌ عَلى مُوْسى وَ هارُونَ و در هیچ جاى قرآن ، نفرمود: سَلام عَلى آلِ نوح و سلام على آل ابراهیم و سلام على آل موسى و هارون.
فقط فرمود:سَلامٌ عَلى آلِ یس یعنى : آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین.
مامون بعد از این بیان عالى و استدلال قرآنى حضرت رضاعلیه السّلام خطاب به حاضرین گفت : اکنون فهمیدم که شرح این آیات و بیان آنها در نزد معدن نبوت و اهل بیت عصمت مى باشد.
عمر بن خطّاب مى گوید: روزى ، در کنار جمعى از طایفه خود، (بنى عدى) ایستاده بودم که سلمان فارسى از کنار ما مى گذشت . او را صدا کرده و گفتم :اى ابو عبدالله ! چرا نزد ما نمى آیى ، تا از دنیاى ما بهره مند شوى ؟ سلمان گفت : آرى !! مى خواهم از دختر تو (خواهر حفصه ) خواستگارى کنم
از این سخن ناراحت شده و به دوستان اطراف خود گفتم : مى بینید محمدصلّى اللّه علیه و آله چقدر مقام این مرد عجمى اَلْکَنْ را، بالا برده است و او را این چنین گستاخ و پررو کرده است ؛ تا آنجا که به این راحتى از دختر یک عرب ، خواستگارى مى کند؟!
سپس در حالى که از خشم و ناراحتى ، به خود مى پیچیدم ، نزد پیامبرصلّى اللّه علیه و آله آمده و به آن حضرت گفتم : اى رسول خدا! این قدر مقام افراد بى ارزش را بالا نبر، تا بر اشراف اصحاب تو برترى جسته و افزون طلبى کنند
پیامبرصلّى اللّه علیه و آله فرمود: مگر چه اتفاقى رخ داده است ؟
و من هم ، ماجراى خواستگارى سلمان را مطرح کردم .
پیامبرصلّى اللّه علیه و آله فرمود: واى بر تو اى عمر! آیا دوست ندارى دخترت همسر سلمان بشود و او به تو نزدیک و تو مشتاق او شوى ؟ آیا میدانى که بهشت ، مشتاق سلمان است ؟ و خداوند درباره او و قریش ، این آیه را نازل فرموده است : اُوْلئِکَ الَّذینَ اتَیْناهُمْ الْکِتابَ وَالْحُکْمَ وَالنُّبُوَّةَ فَاِنْ یَکْفُرْبِها هؤُلاءِ فَقَدْ وَ کَّلْنابِها قَوْماً لَیْسُوا بِها بِکافِرینَ:بندگان هدایت یافته خداوند، کسانى هستند که کتاب و حکم و نبوّت به آنها دادیم ؛ و اگر نسبت به آن کفر ورزند؛ (آئین حق زمین نمى ماند زیرا) کسان دیگرى را نگهبان آن مى سازیم که نسبت به آن کافر نیستند.
گفتم : این بنده گان هدایت شده و نگهبان ، چه کسانى هستند؟ رسول گرامى اسلامى صلّى اللّه علیه و آله فرمود: هُمْ وَاللّهِ سَلْمانٌ وَ رَهْطُهُ: قسم بخدا آنها سلمان و قوم او (ایرانیان) هستند.
سپس پیامبر افزود: آرى قسم بخدا، خداوند درباره او (سلمان) و شما، این آیه را نازل کرد: وَ اِنْ تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ ثُمَّ لایَکُونُوا اَمْثالَکُمْ و هرگاه سرپیچى کنید و از دین خداوند روى بگردانید، خداوند گروه دیگرى را به جاى شما مى آورد که مانند شما نخواهند بود و سخاوتمندانه از مال و جان خود، در راه خدا مى گذرند. من دیگر ساکت شدم و حُدیفه که در آنجا حضور داشت پرسید: این گروه کیانند؟ رسول خداصلّى اللّه علیه و آله فرمود: سوگند به خدا! آن گروه سلمان و قوم او (ایرانیان) هستند