معرفی وبلاگ
امام علی (ع): هر چيز داراي سيماست ، سيمای دين شما نماز است.( بحار الانوار، ج ,82 ص 227 )
دسته
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 1210715
تعداد نوشته ها : 703
تعداد نظرات : 69
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

از خداى بترسید، اى بندگان خداى . و پیش از آنکه مرگتان فرا رسد دست به اعمال صالح زنید و با نعمت ناپایدار دنیا، ثواب ابدى آخرت را به دست آورید. بار سفر بربندید، که این سفر را به اصرار از شما خواهند. مهیاى مرگ باشید، که بر سرتان سایه افکنده است . از آن جماعت باشید، که چون بر آنان بانگ زنند بیدار مى شوند و مى دانند، که دنیا جاى درنگ نیست . از این رو، دنیا را داده اند و آخرت را به عوض گرفته اند.

خداوند سبحان شما را به عبث نیافریده و به هر حال خود رها نکرده است . میان شما و نعمت بهشت و آتش دوزخ فاصله اى جز مرگ نیست ، مرگى که بى تردید آمدنى است . و چه کوتاه است مدت عمر تو، زیرا از گذشت لحظه اى ، مى کاهد و از رفتن ساعتى ، بنیادش درهم مى ریزد. غایبى که گذشت شب و روز به اصرار فرا مى خوانندش شتابان بازخواهد گشت .

قاصدى که با بشارت رستگارى یا تهدید شوربختى از راه مى رسد، سزاوار است ، که با نیکوترین توشه پذیرایش شوى . (پس ، از این جهان توشه آخرت بردارید تا خود را از عقوبت روز جزا در امان نگه دارید.) بنده اى از پروردگار خود مى ترسد، که خود به اصلاح حال خویش پردازد و پیش از مرگ توبه کند و بر خواهش هاى نفس خود پیروز گردد. زیرا اجل چهره فرو پوشیده و آرزوها فریبنده و شیطان مهیا و در کمین است تا گناهان را در چشم او بیاراید و به ارتکاب معاصى برانگیزاندش .

شیطان آدمى را به توبه امیدوار سازد و او، بدین وسوسه ، هر بار توبه را به تاخیر اندازد، تا بناگهان مرگ بر او هجوم آورد، در حالى که ، از خیال مرگ غافل است . اى حسرتا بر کسى که دستخوش غفلت گردد و روز قیامت زندگى دنیوى او بر ضد او گواهى دهد و زیستن در این جهان او را به شقاوت کشاند. از خداوند سبحان مى خواهم ، که ما و شما را در زمره کسانى قرار دهد که نعمت دنیا سرمستشان نمى سازد و هیچ هدفى آنان را از فرمانبردارى پروردگارشان باز نمى دارد و مرگ سبب پشیمانى و اندوهشان نمى شود.

ترجمه ی خطبه ی 63 نهج البلاغه

دسته ها : پیام علوی

دنیا را حقیر انگاشت و خرد شمرد و بیمقدارش دانست و آسانش گرفت و دانست ، که خداى تعالى دنیا را از او دور گردانید، چون بى مقدار و حقیر بود و به دیگرى ارزانیش داشت .

پس به جان و دل از دنیا اعراض نمود و خاطره آن را در وجود خود کشت و دوست داشت که زیور و زینت دنیا در برابر چشمش نیاید تا مبادا از آن جامه فاخرى گزیند یا به درنگ در آن امید بندد.

رسالت پروردگارش را به مردم رسانید، که از آن پس ، آنان را بهانه اى نباشد و امّت خود را از روى نیکخواهى هشدار داد. و بشارت بهشت فرمود و به بهشت فرا خواند.

ترجمه ی بخشی از خطبه ی 108 نهج البلاغه

دسته ها : پیام علوی
«نصربن مزاحم» در کتاب «صفّین» چنین نقل مى کند، بعد از آن که لشکر امیرمومنان على(علیه السلام) شریعه فرات را از لشکر معاویه بازپس گرفتند، عمروعاص به معاویه گفت: اى معاویه اگر آنها نیز مانند تو عمل کنند و آب را به روى تو و لشکریانت ببندند چه خواهى کرد و گمان تو چیست؟ آیا این قدر در خود قدرت مى بینى که بتوانى ضربه اى بر آنان وارد کنى و آب را بازپس بگیرى، همان گونه که آنها بر تو وارد کردند؟ و این در واقع سرزنشى بود به معاویه که پیشنهاد او را در مورد خود دارى از بستن آب به روى لشکر على(علیه السلام) رد کرده بود.
معاویه گفت: گذشته را رها کن، اکنون بگو ببینم درباره على چه عقیده اى دارى؟
عمروعاص گفت: گمان من این است که او درباره تو مقابله به مثل نمى کند، و آب را به روى تو و لشکرت نمى بندد، یعنى او جوانمرد است و این کار را با اصول جوانمردى هماهنگ نمى بیند. سپس افزود: چیزى که او براى آن آمده است غیر از این است(1).
مرحوم سیدمحمدحسین شهریار در این باره اشعار زیبایى سروده است که در ذیل از نظر مى گذرد:
شنیدم آب به جنگ اندرون معاویه بست***به روى شاه ولایت، چرا که بود خسى!
على به حمله گرفت آب و باز کرد سبیل***چرا که او کس هر بى کسى ودادرسى
سه بار دست به دست آمد و در هر بار***على چنین هنرى کرد و او چنان هوسى
فضول گفت که ارفاق تا به این حد بس***که بى حیایى دشمن زحد گذشت بسى!
جواب داد که ما جنگ بهر آن داریم***که نان و آب نبندد کسى به روى کسى!
غلام همّت آن قهرمان کون و مکان***که بى رضاى الهى نمى زند نفسى!(2)
شبیه همین جوانمردى در تاریخ زندگى فرزندش حسین(علیه السلام) نیز آمده است که در بیابان خشک و سوزان لشکر دشمنش حرّبن یزید ریاحى را با آبى که در لشکر خود ذخیره کرده بود سیراب کرد، در حالى که آنها در کنار شطّ فرات آب را از او و فرزندانش دریغ داشتند!
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، سوم، صفحه 330.
2 ـ کلیات دیوان شهریار، جلد 1، صفحه 690.

دسته ها : پیام علوی

از خداى بترسید، اى بندگان خداى . و پیش از آنکه مرگتان فرا رسد دست به اعمال صالح زنید و با نعمت ناپایدار دنیا، ثواب ابدى آخرت را به دست آورید. بار سفر بربندید، که این سفر را به اصرار از شما خواهند. مهیاى مرگ باشید، که بر سرتان سایه افکنده است . از آن جماعت باشید، که چون بر آنان بانگ زنند بیدار مى شوند و مى دانند، که دنیا جاى درنگ نیست . از این رو، دنیا را داده اند و آخرت را به عوض گرفته اند.

خداوند سبحان شما را به عبث نیافریده و به هر حال خود رها نکرده است . میان شما و نعمت بهشت و آتش دوزخ فاصله اى جز مرگ نیست ، مرگى که بى تردید آمدنى است . و چه کوتاه است مدت عمر تو، زیرا از گذشت لحظه اى ، مى کاهد و از رفتن ساعتى ، بنیادش درهم مى ریزد. غایبى که گذشت شب و روز به اصرار فرا مى خوانندش شتابان بازخواهد گشت . قاصدى که با بشارت رستگارى یا تهدید شوربختى از راه مى رسد، سزاوار است ، که با نیکوترین توشه پذیرایش شوى . (پس ، از این جهان توشه آخرت بردارید تا خود را از عقوبت روز جزا در امان نگه دارید.)

بنده اى از پروردگار خود مى ترسد، که خود به اصلاح حال خویش پردازد و پیش از مرگ توبه کند و بر خواهشهاى نفس خود پیروز گردد. زیرا اجل چهره فرو پوشیده و آرزوها فریبنده و شیطان مهیا و در کمین است تا گناهان را در چشم او بیاراید و به ارتکاب معاصى برانگیزاندش .

شیطان آدمى را به توبه امیدوار سازد و او، بدین وسوسه ، هر بار توبه را به تاءخیر اندازد، تا بناگهان مرگ بر او هجوم آورد، در حالى که ، از خیال مرگ غافل است . اى حسرتا بر کسى که دستخوش غفلت گردد و روز قیامت زندگى دنیوى او بر ضد او گواهى دهد و زیستن در این جهان او را به شقاوت کشاند. از خداوند سبحان مى خواهم ، که ما و شما را در زمره کسانى قرار دهد که نعمت دنیا سرمستشان نمى سازد و هیچ هدفى آنان را از فرمانبردارى پروردگارشان باز نمى دارد و مرگ سبب پشیمانى و اندوهشان نمى شود.

ترجمه ی خطبه ی 63 نهج البلاغه

دسته ها : پیام علوی

دنیا را حقیر انگاشت و خرد شمرد و بیمقدارش دانست و آسانش گرفت و دانست ، که خداى تعالى دنیا را از او دور گردانید، چون بى مقدار و حقیر بود و به دیگرى ارزانیش داشت .

پس به جان و دل از دنیا اعراض نمود و خاطره آن را در وجود خود کشت و دوست داشت که زیور و زینت دنیا در برابر چشمش نیاید تا مبادا از آن جامه فاخرى گزیند یا به درنگ در آن امید بندد.

رسالت پروردگارش را به مردم رسانید، که از آن پس ، آنان را بهانه اى نباشد و امّت خود را از روى نیکخواهى هشدار داد.

و بشارت بهشت فرمود و به بهشت فرا خواند.

ترجمه ی بخشی از خطبه ی 108 نهج البلاغه

X