از امام باقر علیه السلام در بیان آیه کریمه 23، سوره نوح (ع): و قالوا لا تذرن الهنکم و لا تذرن ودا و لا سواعا و لا یغوث و یعوق و نسرا ، روایت شده است که فرمود: مردم خداى عز و جل را پرستش مى کردند، و بعد از مرگشان قوم آنان بر مرگشان ضجه مى نمودند، و مرگشان بر آنان دشوار آمد؛ پس ابلیس ملعون در نزدشان آمد و بدیشان گفت : من بت هایى به صورت آنان براى شما فراهم مى کنم که به آنها بنگرید و انس بگیرید و خدا را پرستش کنید.
پس بر مثال مردگانشان بتهایى برایشان تهیه کرد و آن خداى - عز و جل - را مى پرستیدند و به آن بت ها نظر مى کردند؛ چون زمستان مى شد و چون آن قرن به سر آمد و فرزندانشان بزرگ شدند، گفتند که : پدران ما این بت ها را مى پرستیدند و ما هم اینها را مى پرستیم ، بدون اینکه خدا را بپرستند.
سخن امام ابى جعفر علیه السلام در حدیث کافى چنین بود: یا نار هیدیه و لا تاءذیه مراد از هیدیه ؛ یعنى بترسانش و او را در هراس در آور و ترساندن نوعى از عذاب است . و لو آزار رسانى نیست ، و ایذاى آتش امر دیگرى است ، چنانکه شما فرزندت را با آتش مى ترسانى ، ولى او را به آتش آزار نمى دهى !
مفید - ره - در ارشاد مى گوید: از هیچ کدام از فرزندان حسن و حسین علیه السلام ، چنین علم دین و آثار و سنت و علم قرآن و سیره و فنون آداب که از ابو جعفر علیه السلام ظاهر گشت ، به ظهور نرسید.
اذا طلب الناس علم القرآن |
کانت قریش علیه عیالا |
و ان قیل این ابن بنت النبى |
نلت بذاک فروعا طوالا |
نجوم تهلل للمدلجین |
جبال تورث علما جبالا |
و نیز عبدالله عطاى مکى نقل کرده است که او گفت :
کسى ندیدم که علما نزد او چنان که نزد ابو جعفر بن على بن الحسین علیه السلام کوچکند، اظهار عجز و کوچکى نمایند.
حکم بن عتیبه را دیدم که با آن عظمت و عزتى که در مردم دارد، مانند طفلى که جلوى معلمش زانو مى زند، در پیش او نشسته است و جابر بن یزید جعفر چون از محمد بن على علیه السلام قولى را نقل مى کرد، مى گفت : وصى اوصیا و وارث علوم انبیاء محمد بن على بن الحسین علیه السلام مرا گفت .
در توحید صدوق از جابر جعفى نقل است که گفته است : از امام باقر (ع) شنیدم که فرمود: خدا نورى است که تاریکى در آن نیست ، و علمى که جهل در آن نیست ، و حیاتى است که مرگ ندارد .
در کتاب شریف کافى ، زراره از امام باقر علیه السلام یا امام صادق علیه السلام نقل مى کند: خداى تبارک و تعالى براى آدم در فرزندانش چنین مقرر فرمود که چون کسى همت به انجام کارى نیک بندد و آنرا به انجام نرساند، یک حسنه برایش نوشته شود و چون آنرا به انجام رساند، ده حسنه برایش نوشته شود، و چون کسى همت به انجام کارى زشت بندد و آنرا انجام ندهد، چیزى بر او نوشته نشود، و اگر آنرا به انجام رساند، تنها یک گناه بر او نوشته شود.