معرفی وبلاگ
امام علی (ع): هر چيز داراي سيماست ، سيمای دين شما نماز است.( بحار الانوار، ج ,82 ص 227 )
دسته
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 1221648
تعداد نوشته ها : 703
تعداد نظرات : 69
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان
New Page 3

در ذیل آیه شریفه وَ اِذَ الْمَوْؤُدَة سُئِلَتْ بِاءَىِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ در بعضى از تفاسیر نقل شده که او محسن فاطمه (علیهاالسلام)  است.
و مفضّل بن عمر از حضرت صادق (ع) نقل مى کند که آن حضرت فرمودند:
در روز قیامت خدیجه و فاطمه بنت اسد محسن را به روى دست مى گیرند و وارد محشر مى شوند و خداوند، اول مطالبه حق او را از ظالمینش ‍ مى کند.
بعد از نقل این روایت حضرت به قدرى گریه کرد که محاسن شریفش تر شد و فرمود: لاقرت عینٌ لا تبکى عند هذا الذکر. یعنى : روشن و بینا نباشد چشمى که از شنیدن این مصیبت گریان نشود.
از اخبار وارده استفاده مى شود که مصیبت هاى وارده بر حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا (سلام اللّه علیها) بر ائمّه هدى (علیهم السلام) خیلى سخت بوده .
چنانچه نقل شده : یک روز حضرت رضا (ع) دیدند نور دیده اش حضرت جواد (ع) (در سنّ طفولیّت) دستهاى خودش را روى زمین گذاشته و متحیّرانه به طرف آسمان نگاه مى کند و اشک مى ریزد حضرت او را در بر گرفته و سبب گریه اش را سؤ ال نمودند؟
حضرت جواد (ع) عرض کرد: یک وقت متوجّه مصایب مادرم زهرا (سلام اللّه علیها) شدم و ناخودآگاه گریه ام گرفت .
و همچنین در کتب اخبار نقل شده که : حضرت باقر (ع) در مرض موت خود، متوسّل به زهرا (سلام اللّه علیها) شد و در مصایب وارده بر آن بى بى اشک مى ریخت .

و نیز شیخ طوسى (رحمة اللّه علیه) از ابن عباس نقل مى کند که : در مرض ‍ رحلت حضرت رسول (ص) دیدم آن حضرت خیلى متاءثّر بود و اشک مى ریخت . وقتى علّت گریه آن حضرت را سؤ ال کردم فرمودند: براى فرزندانم گریه مى کنم چون از امت به آنها خیلى جفا مى رسد و گویا مى بینم دخترم زهرا را که مورد شکنجه واقع شده و صدا مى زند یا ابتاه و کسى به داد او نمى رسد (1)

حضرت فاطمه و دیده خونبار چرا

 

آشنا پهلوى او با نوک مسمار چرا

 

بانویى را که به آغوش نبى جایش بود

 

بى سبب دوخته بین در و دیوار چرا

 

کرده دشمن ز جفا صورت او را نیلى

 

چهره اى را که بود مظهر عفار چرا

 

باب امید همه عالمیان سوخته شد

 

آتش کین زده بر قلب ده و چار چرا (2)

پی نوشتها:

1- منهاج الدموع ، ص 243
2-  نواى عشق حسینى ، ص 152

منبع: کتاب کرامات الفاطمیة

از خداى بترسید، اى بندگان خداى . و پیش از آنکه مرگتان فرا رسد دست به اعمال صالح زنید و با نعمت ناپایدار دنیا، ثواب ابدى آخرت را به دست آورید. بار سفر بربندید، که این سفر را به اصرار از شما خواهند. مهیاى مرگ باشید، که بر سرتان سایه افکنده است . از آن جماعت باشید، که چون بر آنان بانگ زنند بیدار مى شوند و مى دانند، که دنیا جاى درنگ نیست . از این رو، دنیا را داده اند و آخرت را به عوض گرفته اند.

خداوند سبحان شما را به عبث نیافریده و به هر حال خود رها نکرده است . میان شما و نعمت بهشت و آتش دوزخ فاصله اى جز مرگ نیست ، مرگى که بى تردید آمدنى است . و چه کوتاه است مدت عمر تو، زیرا از گذشت لحظه اى ، مى کاهد و از رفتن ساعتى ، بنیادش درهم مى ریزد. غایبى که گذشت شب و روز به اصرار فرا مى خوانندش شتابان بازخواهد گشت .

قاصدى که با بشارت رستگارى یا تهدید شوربختى از راه مى رسد، سزاوار است ، که با نیکوترین توشه پذیرایش شوى . (پس ، از این جهان توشه آخرت بردارید تا خود را از عقوبت روز جزا در امان نگه دارید.) بنده اى از پروردگار خود مى ترسد، که خود به اصلاح حال خویش پردازد و پیش از مرگ توبه کند و بر خواهش هاى نفس خود پیروز گردد. زیرا اجل چهره فرو پوشیده و آرزوها فریبنده و شیطان مهیا و در کمین است تا گناهان را در چشم او بیاراید و به ارتکاب معاصى برانگیزاندش .

شیطان آدمى را به توبه امیدوار سازد و او، بدین وسوسه ، هر بار توبه را به تاخیر اندازد، تا بناگهان مرگ بر او هجوم آورد، در حالى که ، از خیال مرگ غافل است . اى حسرتا بر کسى که دستخوش غفلت گردد و روز قیامت زندگى دنیوى او بر ضد او گواهى دهد و زیستن در این جهان او را به شقاوت کشاند. از خداوند سبحان مى خواهم ، که ما و شما را در زمره کسانى قرار دهد که نعمت دنیا سرمستشان نمى سازد و هیچ هدفى آنان را از فرمانبردارى پروردگارشان باز نمى دارد و مرگ سبب پشیمانى و اندوهشان نمى شود.

ترجمه ی خطبه ی 63 نهج البلاغه

دسته ها : پیام علوی

ساده‌ زیستی‌ یک‌ حالت‌ و رفتار اخلاقی‌ است‌ که‌ بر پایه‌ عقیده‌ و نگرش‌ ایمانی‌ درباره‌ ارزش‌ زندگی‌ و ملزومات‌ و رفاه‌ آن‌ استوار است‌ و مفهوم‌ ساده‌ زیستی‌ مانند خیلی‌ از مسائل‌ دیگر دارای‌ سوء تعبیرهایی‌ هم‌ می‌باشد که‌ بعضی‌ها معنی‌ درست‌ آن‌ را نفهمیده‌اند. در حالیکه‌ اهل‌ بیت‌ این‌ مصادر معرفت‌ و این‌ انوار هدایت‌، معنای‌ ساده‌ زیستی‌ را به‌ خوبی‌ برای‌ ما روشن‌ می‌سازند.

 

امام‌ علی‌ بن‌ موسی‌ الرضا (ع‌) درباره‌ این‌ ویژگی‌ رفتاری‌ و اخلاقی‌ آنگونه‌ می‌پندارد که‌ پدران‌ گرامی‌ ایشان‌ آن‌ را بیان‌ داشته‌اند. درباره‌ او می‌گویند که‌ در تابستان‌ بر روی‌ حصیر و در زمستان‌ بر روی‌ زیلوی‌ کهنه‌ که‌ با لباس‌ می‌پوشاندند، می‌نشستند تا مردم‌ متوجه‌ آن‌ نشوند. امام‌ رضا(ع‌) با آنکه‌ موقعیت‌ بالایی‌ داشتند و می‌توانستند بهترین‌ زندگی‌ را داشته‌ باشند ولی‌ از زینتهای‌ دنیوی‌ و ملزومات‌ آن‌ دوری‌ گزیدند ولی‌ ظاهر خود را مرتب‌ می‌ساخت‌ تا در مقابل‌ مردم‌، ظاهری‌ معمولی‌ داشته‌ باشد تا مردم‌ درباره‌ ایشان‌ تفکر ریا را در سر نپرورانند. ارتباط‌ او با خداوند متعال‌ به‌ دور از هر گونه‌ تجمل‌ و دنیادوستی‌ بود.

 

کنیز حضرت‌ امام‌ رضا (ع‌) زندگی‌ داخلی‌ حضرت‌ را چنین‌ توصیف‌ کرده‌ است‌ که‌: سادگی‌ طبع‌، عبادت‌ دور از ریا و زندگی‌ به‌ دور از تجملات‌ و کاخ‌ نشینی‌ متداول‌ آن‌ زمان‌، زندگی‌ شخصی‌ امام‌ را تشکیل‌ می‌داد. همچنین‌ می‌گوید: با عده‌ای‌ از کنیزکان‌ در کوفه‌ بودیم‌ که‌ مأمون‌ ما را خرید و به‌ کاخ‌ او رفتیم‌ در آنجا بهشتی‌ از خوراکیها، نوشیدنیها و پولهای‌ فراوان‌ بود تا اینکه‌ مرا به‌ امام‌ رضا (ع‌) بخشید. وقتی‌ به‌ خانه‌ حضرت‌ رفتم‌ همه‌ آن‌ چیزها را از دست‌ دادم‌ و شبها برای‌ نماز بیدار می‌شدم‌ و این‌ شدیدترین‌ شرایط‌ برای‌ ما بود.

 

امام‌ (ع‌) کسی‌ است‌ که‌ گفتار و کردارش‌ برای‌ مردم‌ الگو است‌. هیچ‌ کس‌ نمی‌تواند ادعای‌ امامت‌ کند مگر اینکه‌ کردارش‌ درس‌ باشد و به‌ چیزی‌ که‌ مردم‌ را به‌ آن‌ دعوت‌ می‌کند. از خود ظاهر سازد و مردم‌ شاهد آن‌ باشند.

 

منبع : مجله گلستان قرآن - شماره 106 - گوشه ای از زندگانی امام رضا (ع)

به نقل از : پایگاه مجلات تخصصی

 انقلاب اسلامى مفهومى گسترده تر از آن چه در تعریف انقلاب گفته مى شود، دارد; زیرا با این که بسیارى از تعریف ها مى تواند بر انقلاب اسلامى منطبق باشد، ولى در تحلیل نهایى نمى تواند جامع و مانع باشد.

معمولا در فرهنگ هاى سیاسى و علوم سیاسى، انقلاب را به یکى از دو صورت زیر تعریف مى کنند:

سرنگونى نظام اجتماعى کهنه و فرسوده و جاى گزینى آن با نظام اجتماعى نو و پیشرفته.

سرنگونى حکومت طبقه یا طبقه هاى رو به زوال و واپس گرا و جاى گزینى آن با نظام اجتماعى جدید و پیشرو، و حکومت طبقه و یا طبقه هاى پیشرو و بالنده.

   چون انقلاب ها به صورت ناگهانى رخ مى دهند، برخى آن را به تحوّل ناگهانى در اوضاع سیاسى، اجتماعى، اقتصادى و فرهنگى همراه با کاربرد خشونت و شورش مردم تفسیر کرده اند. در پاره ایى از موارد نیز براى آن که تعریف عامى ـ شامل هر نوع تحوّل اساسى ـ از انقلاب ارائه شود، مى گویند: انقلاب به هر نوع تحوّل کلى و اساسى اطلاق مى شود.

در فلسفه ى سیاسى و علوم سیاسى ـ اجتماعى، با دو دیدگاه متفاوت به انقلاب نگریسته مى شود; انقلاب به مفهوم سیاسى آن، بیش تر به نشستن ناگهانى و خشن گروهى که حکومت را در دست نداشته اند، به جاى گروهى که قدرت سیاسى و اداره ى کشور را در اختیار داشته اند، گفته مى شود.

بدین ترتیب دست به دست شدن ناگهانىِ قدرت سیاسى، انقلاب نامیده مى شود. از آن جا که هر نوع دست به دست شدن قدرت، حتى بر اساس توافق، انقلاب نامیده نمى شود، لازم دیده اند، خشونت را در تعریف بگنجانند در حالى که الزاماً چنین نیست.

انقلاب، دگرگونى بنیادى در همه زمینه هاى اجتماعى، اخلاقى، اقتصادى، حقوقى و بهویژه سیاسى است، نسبت به آن چه بیش از انقلاب استوار و پابرجا بوده است; و این دگرگونى ها همیشه با سرنگونى نظام سیاسى حاکم پیش مى آید و کم تر با آرامش همراه بوده و اغلب با کارهاى خشونت آمیز و ویرانى و خونریزى ها همگام مى باشد.

از دید جامعه شناختى مفهوم انقلاب بیش تر به امور اجتماعى مربوط مى شود، تا امور سیاسى. به همین دلیل تحلیل جامعه شناسانه ى انقلاب چنین است: «بازیافتن ترکیب علل عمومى و علل فرعى که تاروپود رویدادها را به هم مى بافند.»

   در تبیین جامعه شناختى از انقلاب، بر نقش اراده ى انسانى، پیشرو بودن دگرگونى انجام گرفته و تخریب و قهرآمیز بودن تأکید مى شود.

   بى شک انقلاب به مفهوم سیاسى، با دیگر دگرگونى هاى سیاسى، مثل کودتا که در آن رهبرى، قدرت و سیاست حاکم دست به دست مى شود، و یا شورش که تنها موجب تحوّلاتى در برخى سیاست گذارى ها و احتمالاً بعضى نهادها مى شود، متفاوت است. چنان که از نظر جامعه شناسى نیز، پدیده ى اجتماعى انقلاب با رفرم که به طور معمول به دگرگونى هاى روبنایى و سطحى با حفظ نظام موجود گفته مى شود، تفاوت روشنى دارد.

در برخى موارد نیز تشخیص این که انقلابى رخ داده، یا تغییراتى اجتماعى و سیاسى در حد کودتا یا رفرم انجام گرفته، دشوار است، مانند حوادثى که در پى نهضت هاى استقلال خواهانه رخ مى دهد و تحوّلاتى را پس از کسب استقلال، در جامعه ى نوین به وجود مى آورد.

بى شک حکم کلى در چنین مواردى وجود ندارد و نمى توان همه ى نهضت هاى استقلال خواهانه را انقلاب، یا همه را کودتا و رفرم دانست; چه بسیارند نهضت هایى که با دگرگونى بنیادین همراه بوده و همه ى عناصر لازم براى یک انقلاب را داشته اند، چنان که در مواردى هم تنها مجرى سیاست ها عوض شده و انتقال قدرت با حفظ همه ى ارزش ها، نهادها و اصول حاکم، انجام گرفته است; مى توان انقلاب الجزایر را از نوع اوّل، و به استقلال رسیدن کشورهایى را که حکّام دست نشانده دارند، از نوع دوم به شمار آورد.

منبع: کتاب انقلاب اسلامی ایران (علل, مسائل ونظام سیاسی)

نهضت سید جمال در مصر

سیدجمال الدین اسدآبادى در محرم سال 1278 هـ . ق. وارد قاهره شد. در آن جا عده اى از علماى اصلاح طلب و جمعى از روشن فکران آزادى خواه مجذوب اندیشه هاى سید شدند. از گروه اوّل شیخ محمد عبده، بنیان گذار نهضت اسلامى مصر، و از گروه دوم سعد زغلول، رهبر حزب وفد که بعدها حکومت مصر را در دست گرفت، شهرت یافتند بدین ترتیب بیدارى مردم مصر و مبارزه با استعمار و غرب ستیزى در این دیار پاگرفت و حتى تبعید سید نتوانست در گسترش این نهضت وقفه اى ایجاد کند; چنان که پیوستن شیخ محمد عبده به سید در اروپا و همکارى وى در نشریه ى العروة الوثقى در گسترش اندیشه هاى وى در جهان عرب به ویژه مصر اثر شایانى بر جاى گذارد.

   علاقه ى سید به بارورکردن اندیشه هایش در مصر چنان بود که انگلیسى ها ناگزیر شدند در لشکرکشى به مصر آن قدر وى را در هند نگاه دارند تا به طور کامل بر مصر مسلط شوند و تنها بعد از آن بود که او را رها و مجبور به ترک هند کردند

   سید در العروة الوثقى که نخستین شماره اش را در 15 جمادى الاولى سال 1301 هـ . ق. منتشر کرد، به بررسى سیاست دولت هاى استعمارى در کشورهاى اسلامى پرداخت. او سیاست سلطه جویانه ى انگلیس را در مصر مورد انتقاد شدید قرار داد، علل ناتوانى مسلمانان را تجزیه و تحلیل کرد و آنان را به مبارزه براى کسب قدرت و استقلال فراخواند

   تشخیص دردهاى اصلى و دلایل عمده ى عقب ماندگى جوامع اسلامى، تأکید بر ضرورت دردزدایى و جهل ستیزى از راه درمان صحیح و ارائه ى برنامه هاى اصلاحى و انقلابى، عمده ترین بخش هاى تفکر سیاسى و نهضت هاى سریع الانتشار سید را تشکیل مى داد. وى اساسى ترین دردهاى جوامع اسلامى و عوامل عقب ماندگى مسلمانان را این گونه برمى شمرد:

   1. استبداد حکّام.

   2. فقر علمى و عقب ماندگى جامعه ى اسلامى از کاروان علم، صنعت و تمدن.

   3. عقاید انحرافى و خرافى که در اندیشه و باور اکثر مسلمانان ریشه دوانده و آن ها را از اسلام ناب نخستین دور کرده است.

   4. جدایى که با عنوان ها و انگیزه هاى مذهبى، نژادى و ملى، امت اسلامى را دچار ناتوانى کرده است.

   5 . نفوذ و تسلط استعمار غربى بر منابع اقتصادى مسلمانان که موجب غارت آن به دست دولت هاى استعمارى و رکود رشد اقتصادى کشورهاى اسلامى شده و مانند سرطان، حیات اجتماعى و سیاسى مسلمانان را فلج کرده است.

   6 . خیانت سردمداران و شخصیت هاى صاحب نفوذ جوامع اسلامى.

   مقصود سید از خیانت، تنها وطن فروشى، بازکردن پاى دشمن به سرزمین هاى اسلامى و همکارى و سرسپردگى نبود، بلکه او هر شخصیت صاحب نفوذى را که بتواند از نفوذ بیگانه جلوگیرى و به گونه اى، بر دشمن سلطه جو ضربه بزند و این کار را نکند، خائن مى نامید.

   7. تهاجم فرهنگى غربى ها و استفاده ى آن ها از شیوه هاى تبلیغاتى براى نابودى هویت فرهنگى مسلمانان و شکستن روح ایستادگى آن ها.

   سید بر اساس تحلیلى کلى از اوضاع جهان اسلام معتقد بود: براى ریشه کنى غده هاى سرطانى از سرزمین هاى اسلامى، باید با شجاعت به پا خاست و حرکت یک پارچه و آگاهانه اى را در راستاى خطوط کلى زیر آغاز کرد.

   الف) مبارزه با خودکامگى فرمانروایان، به عنوان یک فریضه ى دینى.

   ب) گسترش فرهنگ و بینش اصیل اسلام ناب در زمینه ى پیوستگى دین و سیاست.

   ج) مجهّز شدن به علوم و فنون جدید و اقتباس جنبه هاى مثبت تمدن غرب و کنارگذاشتن تفکر الحادى و ابتذال اخلاقى آن.

   د) بازگشت به قرآن، احیاى سیره ى سلف صالح، خرافات ستیزى و بدعت زدایى از دامن اسلام ناب.

   ه) طرح اسلام به عنوان مکتب جامعى که مى تواند مسلمانان را از عقب ماندگى و وابستگى رهایى بخشد و به آنان استقلال همه جانبه دهد.

   و) مبارزه ى بى امان و همه جانبه با استعمار، نفوذ دولت هاى بیگانه و هر نوع فرقه گرایى اسلامى در برابر دشمنان مشترک مهاجم.

   ح) دمیدن روح جهاد در کالبد بى جان جامعه ى اسلامى در برابر روحیه ى مهاجم صلیبى که هم چنان دشمن را علیه مسلمانان به تهاجم وا مى دارد.

   طمبارزه با خودباختگى در برابر غرب.

   ى) مبارزه با روحیه ى تسلیم قضا شدن، گوشه نشینى و بى تفاوتى نسبت به آن چه دشمن بر سر جهان اسلام فرود مى آورد.

   سیدجمال از میان خطوط کلىِ استراتژى نهضت اسلامى اش، در دو مورد موفق تر بود:

   نخست، پیکار با استعمار که در این راه رنج فراوان برد.

   دوم، مبارزه با استبداد که از این رهگذر مشکلات بسیارى براى حاکمان خودکامه در برخى کشورهاى اسلامى بهوجود آورد.

   گذراندن دوران طولانى تحصیل در حوزه هاى علمیه ى قزوین، تهران و نجف اشرف از یک سو و آشنایى او به زمان خود، تماس نزدیک با فرهنگ و تمدن غرب، مسافرت هاى طولانى و رایزنى با شخصیت هاى علمى و سیاسى کشورها از سوى دیگر و هم چنین اطلاعات گسترده اى که در زمینه هاى سیاسى، اقتصادى و جغرافیایى کشورهاى اسلامى پیدا کرده بود، بخشى از مزایاى فراوانى بود که به سید امکان مى داد جنبشى را که آغاز کرده بود، با وجود تمام مشکلات، گسترش دهد.

سید، افکار آزادى خواهانه و حرکت سیاسى و اسلامى اش را با تماس ها، گفتوگوهاى شفاهى و جرایدى که منتشر مى ساخت، از جمله مجله ى عروة الوثقى، گسترش داد و طى آن، برنامه هاى پیش ساخته و کم و بیش مدون خود را مطرح نمود. او در این پیکار سیاسى، حملات متقابل دشمن را نیز بى پاسخ نگذاشت و از شیوه هاى ائتلاف، پنهان کارى و پیکار آشکار استفاده کرد

منبع: کتاب انقلاب اسلامی ایران (علل, مسائل ونظام سیاسی)

X